تناقضات قرآن

پس بندگان من را مژده بده،آن هایی که تمام سخنان را می شنوند و بهترین آن ها را بر می گزینند. قرآن کریم

تناقضات قرآن

پس بندگان من را مژده بده،آن هایی که تمام سخنان را می شنوند و بهترین آن ها را بر می گزینند. قرآن کریم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

پاسخ به مطلب 60 تناقض قرآن ( شبهه های 40 تا 45)

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۱۸ ب.ظ

41) آیا مسیحیان به بهشت وارد خواهند شد؟
(سوره 2 آیه 62) و (سوره 5 آیه 69) میگویند «آری» و (سوره 5 آیه 72، تنها بعد از 3 آیه) و (سوره 3 آیه 85) میگوید «نه».

پاسخ: در سوره ی بقره آیه ی 62 می خوانیم :در حقیقت، کسانى که [به اسلام‌] ایمان آورده، و کسانى که یهودى شده‌اند، و ترسایان و صابئان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمى بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد.

این آیه مربوط به مسیحیان و یهودیان قبل از اسلام است که به دین حق و پیامبر حق زمان خود ایمان آوردند و رستگار شدند.

اما خداوند در سوره ی آل عمران آیه ی 85 می گوید:

و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.

همچنین در ایه ی 72 سوره ی مائده آمده است:

آنان که گفتند: خدا همان مسیح، فرزند مریم است، یقیناً کافر شدند و حال آنکه مسیح گفت: اى بنى‏ اسرائیل! خداى یکتا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید، مسلماً هر کس به خدا شرک ورزد، بیتردید خدا بهشت را بر او حرام کند، و جایگاهش آتش است، و براى ستمکاران هیچ یاورى نیست.

جمع این آیات و آیات قبل ما را به این نتیجه می رساند با آمدن اسلام سایر ادیان باطل شده و لذا کسانی که پیام اسلام به انان رسیده و حقانیت اسلام را فهمیده اند در صورت لجاجت جزو زیانکارانند.

آن هایی که دین مسیحیت را تحریف کردند و گفتند مسیح خداست هم کافرند و بهشت بر آن ها حرام است.

اما آن هایی که پیام اسلام به آن ها نرسیده و مسیحی یا یهودی اند هم به خاطر اعتقاد به خدا و روز قیامت و انجام عمل صالح رستگارند.

پس فقط آندسته از مسیحیانی به بهشت نمی روند و حتماً جهنمی اند که با آگاهی از حقانیت اسلام در صدد لجاجت برآمده و به آن نگرویدند و آن دسته ای که بعد از حضرت مسیح این عقیده ی باطل را به وجود آوردند که عیسی خداست.

۴۲) تنها خدا میداند یا بعضی از انسانها هم میدانند؟ مشخص یا غیر قابل درک؟

“قرآن به زبان عربی روشن است” (سوره ۱۶ آیه ۱۰۳) اما “هیچ کس نمیداند تفسیر آن چیست جز الله (سوره ۳ آیه ۷). و انسانهای اهل فهم نیز میدانند (سوره ۳ آیه ۷).

پاسخ:

آیه ی 7 آل عمران:

وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ  وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ (و حال آنکه تفسیر واقعى و حقیقى آنها را جز خدا نمى‏داند. و استواران در دانش )

شما ممکن است فرازی از قرآن را مطالعه کنید و هیچ چیز از آن را در نیابید مثلا:

وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی‏ أَرَیْناکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیاناً کَبیراً

(60) اسراء

و آن گاه که تو را گفتیم: پروردگارت بر همه مردم احاطه دارد. و آنچه در خواب به تو نشان دادیم و داستان درخت ملعون که در قرآن آمده است چیزى جز آزمایش مردم نبود. ما مردم را مى ‏ترسانیم ولى تنها به کفر و سرکشیشان افزوده مى‏ شود

زبان عربی سلیس است و هیچ مشکل نگارشی در متن نیست امّا منظور درک نمی شود .

آیه 7 سوره مبارکه آل عمران :

هُوَ الَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَٰبَ مِنْهُ ءَایَٰتٌ مُّحْکَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنْهُ ابْتِغَآءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَآءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّٰسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُو۟لُوا۟ الْأَلْبَٰبِ(7)

به نام خداوند رحمتگر مهربان . اوست کسی که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره ای از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره ای] دیگر متشابهاتند [که تاویل پذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی می کنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند [آنان که] می گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمی شود(7)

مراد از « آیات محکمات » آیاتی است که مفهوم آن به قدری روشن است که جای گفتگو و بحث در آن نیست ، آیاتی همچون « قل هو الله أحد ، بگو اوست خدای یگانه » ، « لیس کمثله شیء ، هیچ چیز مانند او نیست » ، « الله خالق کلّ شی ء ، خداوند آفریننده  و آفریدگار همه چیز است . » و هزاران آیه مانند آنها درباره عقاید و احکام و مواعظ ، همه ازمحکمات می باشند.

 اما « آیات متشابه » یعنی آیاتی که معانی آن در نگاه ظاهری معناهای متعددی دارد. برای نمونه آیات متشابه ، قسمتی از آیات مربوط به صفات خدا و چگونگی معاد را میتوان ذکر کرد ، مانند « ید الله فوق أیدیهم ، دست خدا بالای دستهای آنها است » که درباره قدرت خداوند می باشد، « و الله سمیع علیم ، خداوند شنوا و دانا است » که اشاره به علم خدا است ، « و نضع الموازین القسط لیوم القیامة ، ترازوهای عدالت را در روز رستاخیز قرار می دهیم » که درباره وسیله سنجش اعمال سخن می گوید بدیهی است نه خداوند دست ( به معنی عضو مخصوص ) دارد و نه گوش . نه ترازوی سنجش اعمال ، شبیه ترازوهای ماست .

برای فهم آیات متشابه باید به راسخون در علم که در راس آن ها پیامبر وائمه قرار دارند مراجعه کنیم و اکنون که خود ائمه و پیامبر حضور فیزیکی قابل درک برای ما ندارند ما از احادیث وروایات آن ها کمک می گیریم.

43) آیا فرعون غرق شد یا توسط اسرائیلیان نجات یافت؟

نجات یافت (سوره 10 آیه 92)، غرق شد (سوره 28 آیه 40، سوره 17 آیه 103، سوره 43 آیه 55).

پاسخ:در سوره ی یونس آیه ی 92 آمده است: امروز تو را با زره [زرین] خودت به بلندى [ساحل] مى‏افکنیم تا براى کسانى که از پى تو مى‏آیند عبرتى باشد و بى‏گمان بسیارى از مردم از نشانه ‏هاى ما غافلند.

در این ایه آمده است که فرعون پس از هلاک شدن بدنش نجات می یابد آن هم برای عبرت مردم.

جالب است که در همین آیه یکی از معجزت خداوند آشکار می شود.(کلیک کنید)

44) فرعون کی فرمان قتل پسرهای خردسال را داد؟

وقتی موسی پیامبر بود و در مورد خدا برای فرعون صحبت کرد (سوره 40 آیه 23-25) یا وقتی موسی یک نوزاد بود (سوره 20 آیه 38-39).

پاسخ:فقط کافیست نگاهی به ترجمه آیات بیندازیم،فرعون دوبار دستور قتل پسران را داد بار اول هنگامی که کاهنان خواب او را به آمدن موسی تعبیر کردند که دستور داد تمام نوزادان پسر را بکشند و بار دوم پس از دعوت موسی به پرستش خداوند که فرعون دستور داد تمام پسران کسانی که به او ایمان آورده اند را بکشید.

45) کی و چگونه ایمانها مشخص میشود؟

“در آن شب فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان برای انجام دادن کارها نازل میشوند.” (سوره 97 آیه 3-4). “ما آنرا در مبارک شبی نازل کردیم، ما بیم دهنده بودیم.” شب قدر برای مسلمانان شب مقدسیست، شبیست که در آن همه چیز در مورد حیات و مرگ و… مشخص میشود. اعتقاد مسلمانان بر این است که هر چیزی که قرار است در طول سال اتفاق بیافتد در این شب توسط الله بر روی الواحی نوشته میشوند. این اعتقاد مسلمانان با (سوره 57 آیه 22) که میگوید “هیچ مصیبتی به مال یا جانتان نرسد مگر پیش از آنکه بیافرینیمش، در کتابی نوشته شده است. و این بر خدا آسان است.” در تضاد است. این آیه در واقع میگوید که قبل از اینکه کسی خلق شده باشد سرنوشت افراد در الواحی نزد خداوند ثبت شده است و این نیز خود با (سوره 17 آیه 13) “کردار نیک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردنش آویخته ایم. و در روز قیامت برای او نامه ای گشاده بیرون آوریم تا در آن بنگرد.” که به این معنی است که افراد خود مسئول آن کاری که انجام میدهند و اتفاقی که برای آنها می افتد هستند.

پاسخ: خداوند قبل از آفرینش هر کسی می داند که او چه می کند و چه تصمیماتی می گیرد و چه سرنوشتی دارد اما دانستن خدا منافاتی با اراده ی ما ندارد و این به این معناست که خدا می داند ما چه چیزی را اراده خواهیم کرد نه اینکه اراده ی ما بر ما تحمیل شده باشد.

در مورد اینکه در شب قدر سرنوشت ها تعیین می شوند هم منظور این نیست که ضلالت و گمراهی و سرانجام یک فرد رقم بخورد بلکه در شب قدر برای مثال اگر فردی قرار است در آینده به مسافرتی برود که در آن تصادف کند خدا به واسطه ی اعمال او در شب قدر ممکن است راه دیگری جلوی پای او بیندازد تا او از آن خطر ایمن بماند ولی در نهایت همه چیز به اراده ی ما بستگی دارد و آنچه که در شب قدر مشخص می شود راه هایی است که جلوی ما قرار می گیرد و مقدماتی است که ما را به خیر وخوبی می کشاند یا بر عکس ما را از نعمت ها وخوبی ها دور می کند و انتخاب این راه ها به عهده ی ماست.

البته بحث در این مورد زیاد است و در این مطلب نمی توان به آن پرداخت.

۹۲/۰۶/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
یک مسلمان

نظرات  (۲۹)

باسلام و خسته نباشید و تشکر از فرد عاقلی همچون شما...
مطالب شما در مورد شبهات خیلی مفید بود و بصورت تکمیلی در پورتال یورفان قرار گرفت.
بازهم تشکر میکنیم:
http://yourfun.ir/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%A8%D9%87-60-%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%87%D9%85-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8/
با تشکر خیلی از استدلالها واقعا محمند وجای تشکر داره
ودر مورد اینده وتصور ما میشه یک مثالی زد وقتی هواشناسی هوای فردا رو اعلام میکنه درسته برای ما از اینده میگه ولی ماتهواره داره ابرو میبینه که قراره فردا به ما برسه
یا تو جاده ای میریم ما نمیدونیم چند کیلومتر بعد چه اتفاقی افتاده ولی یک نفر با هلی کوپتر اونجا رو میبینه وبراش اینده نیست
تعیین سرنوشت مثل تعیین مسیر از ارومیه تا تهرانه ولی اینکه تو بخوای از میانه بری یا بزرگراه دست خودته
باسلام.بی شک خداوند قبل از آفرینش هر انسانی می دونه که او چه میکنه و چه تصمیماتی میگیره وچه سرنوشتی داره و به گفته شما این دانستن خداوند از سرنوشت ما منافاتی با اراده ما نداره!!! و فرض کنیم خداوند اراده خود را بر اراده ما تحمیل نمیکنه.پس نتیجه می گیرید که این فقط انسان است که مسئول بد بختی یا سعادت خودش هست. ولی دوست عزیز فکر نمیکنید بسیار کودکانه به موضوعی بسیار مهم و اساسی که به زندگی اخروی و ابدی نوع بشر منجر می شه می نگرید. ودانسته یا نا دانسته موضوعی بسیار آشکار و اساسی را کتمان می کنید. البته چندین قرنه که متفکرین اسلامی این استدلال غلط را ترویج می کنند و شما هم فقط سخنان آنها را تکرار میکنید بدون اینکه بصورت عمیق به این موضوع فکر کرده باشید..چرا معتقدید که دانستن خداوند از سر نوشت ما هیچ مسولیتی را متوجه او نمیکنه و تمام مسولیت ها متوجه انسان می شه.(استدلال شما موقعی درست خواهد بود که خلقت ما اجباری نباشه.یعنی اینکه انسان خود به خلقتش اسرار بورزد. و سپس خداوند بنده اش را از عواقب خلقتش مطلع نماید.و انسان اختیار هست شدن یا هست نشدنش را خود به گردن بگیرد).یک مثال ساده.یک زوج قبل از قصد ازدواجشان به یک متخصص ژنتیک مراجعه می کنند و متخصص به آنها می گه این ازدواج به صلاحشان نیست وبه احتمال صد درصد کودکانی که از این زوج به دنیا خواهد آمد معلول و ناقص الخلقه خواهد بود.این زوج به گفته متخصص اهمیتی نمی دند و باعث بوجود آمدن چند کودک معلول می شند.امابه این هم بسنده نمیکنند و هر روز بر سر کودکانشان که چرا معلول هستند دادو بیداد می کنند و بچه هاشون را مورد آزار و اذیت قرار می دند.هر چی بچه هاشون با زبون بی زبونی میگند که ما بی تقصیر بودیم شما باعث بوجود اومدمون بودید ،به گوش این پدر و مادر نمیره. به نظر شما واقعا مقصر کیه ؟البته در مقایسه با خلقت انسان توسط خداوند مسئله بسیار از این پیچیده تره.چون تمام هستی ما از خداست و خدا به تمام ریزه کاری های ما عالمه و خلاصه هرچی داریم از خداونده.و از طرفی صحبت هزار سال و یک میلیون سال نیست.برای بعضی از انسانها صحبت عذاب ابدی در بینه.اون هم به بدترین شکل ممکنش.واقعا کدوم عقل سلیمی میتونه بگه که علم خداوند با اراده ما منافاتی نداره؟

سلام خدمت برادر بزرگوارم جناب رامین
لطفا اگر امکان داردعقیده خود را درخصوص جبر واختیار انسان بیان نمایید ؟ یعنی ایا انسان مجبور است یا ازاد وچرا؟ اگر لطف کنید وجواب دهید بحث به جلو حرکت می کند انشاءالله
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد گل.(به نظر من انسان موجودی مختاره) محمد جان بحث جبر و اختیار پیچیده است.به نظر من در آیه ای از قرآن کریم که اشاره به افتادن برگی را منصوب به اراده خداوند میکند،منظور بیشتر به جمادات و گیاهان مربوط میشه.احتمالا حیوانات هم تا حدی مختارند.هرچند طبق آیه قرآن در روز محشر حتی حیوانات هم محشور میشند،ولی مانند انسان مورد باز خواست قرار نمگیرد. اگر قبول کنیم که خداوند دخالت چندانی در اعمال انسان نمی نماید، انسان موجودی مختار محسوب میشه.اکثر متکلمان و دانشمندان دینی ،اختیار انسان را در حیطه قضا و قدر و اختیار خداوند قرار میدند. ولی چه خداوند در اختیار انسان دخالتی انجام بدهند یا ندهند، این اختیاری بودن یا نیمه اختیاری بودن انسان خواه ناخواه در حیطه علم خداوندی قرار میگیره و مسئله لاینحل هم همینه و با عقل و فهم ومنطق بشری ما سازگاری نداره. و موضوع بسیار بسیار مهمیه. چون با حیات ابدی انسانها رابطه مستقیمی داره.
باسلام مجدد خدمت آقا محمد عزیز و همه دوستان.از نظر دین اسلام و همه ادیان الهی علم خداوند بدون استثناء بر همه مکانها و همه زمانها (زمان گذشته، حال و آینده ) و بطور کلی بر جزء جزء نظام هستی و همینطور سرنوشت انسان دارای اشراف کامل ومطلق می باشد و همین مسئله است که با سرنوشت انسان در دنیا و حیات ابدی انسان در آخرت ،(حتی اگه انسان رو موجودی صد در صد مختار بدونیم )ناسازگاری پیدا میکنه.واز هر زاویه ای که بخواهیم به این مسئله نگاه کنیم یک تضاد و نا هماهنگی بین این دو مقوله یعنی علم بی پایان خداوندی و سرنوشت دنیوی و اخروی انسان هست.از یک طرف نمیتونیم بگیم که علم خداوندی محدوده.از طرف دیگه از نظر منطق و استدلال بشری این تضاد و نا هماهنگی رو قبول نمیکنه.بقول خواب گذار اعظم :مقبول نمی افتد.(جهت مزاح گفتم بنده رو ببخشید.)خوب حالا چطور میشه این دو تضاد رو به هم پیوند داد؟ راه حلی که به ذهن انسان میرسه اینه که ظلم و ستم و فساد نوع بشر در طول مدت زندگی خودش ،هر چند دست به اعمال وحشیانه زیادی بزنه، (مثل همه این نوع انسانها که در تاریخ فراوانند و نیازی به ذکر نامشون نیست)، عقلا و منطقا نمیتونه ظلم و ستمی نا محدود فرض بشه.بنا براین با در نظر گرفتن رحمت و عدل خداوندی،عذاب این نوع انسانها نمیتونه ابدی در نظر گرفته بشه.(هرچند در قرآن کریم باره این عذاب ابدی تکرار شده ) البته مطالبی که عرض کردم استدلال شخصی منه شاید واقعیت امر فراتر از استدلال بنده باشه. راه حل دومی هم هست که انشالله بعدا عرض خواهم کرد.
خدمت برادر بزرگوار جناب رامین سلام علیکم
واما بعد باید بگویم از نظر اسلام انسان موجودی بینابینی است همانطور که درحدیث امام صادق ع ذکر شده است اما چگونه می شود که انسان موجودی باشد که هم مختار باشد وهم مجبور ؟ خداوند متعال انسان را آزاد خلق کرد به عبارت دیگر انسان مجبور است که مختار باشد یعنی اختیار انسان جبری است وهیچ انسانی نمی تواند بگوید که من نمی خواهم ذاتا مختار باشم که حتی خود این جمله هم دلیل بر اختیار وی است . پس تا اینجا مشخص شد که انسان جبرا مختار است . اما اختیار انسان در این دنیا با بحث قضا وقدر چگونه اثبات می شود ؟ این یکی از مهمترین مباحث بشر است در تعالیم اسلامی منظور از قضا حکم وفرمان خدا وند است ومنظور از قدر در واقع همان اندازه گیری ونظام علی ومعلولی جهان می باشد که قضای الهی بر اساس قدر الهی بوجود می اید . مثلا به این روایت دقت فرمایید : حضرت علی ع در زیر دیوار کجی نشسته بودند ناگهان از زیر دیوار مشرف به خرابی بلند شدند وبه زیر دیوار سالمی رفتند .شخصی به ان حضرت گفتند یا علی ایا از قضای الهی فرار می کنی ؟ حضرت فرمودند از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم . معنی این جمله این است حکم وقضای الهی بر این است که اگر کسی در زیر دیوار متمایل به خرابی بنشیند دیوار روی او می ریزد وکسی که در زیر دیوار سالم می نشیند دیوار بر روی او خراب نمی شود . حال من دارم از زیر این قضای الهی (اسیب دیدن دراثر تکیه به دیوار ناسالم )به قضای دیگر الهی (سالم ماندن دراثر تکیه به دیوار سالم )پناه می برم واین نشان نشان می دهد که تمام عالم محل اجرای قضا وقدر الهی است اما نباید پنداشت که تمام علت ومعلول ها مادی هستند به عبارت دیگردراسلام علاوه بر علل ومعلول های مادی ما یک سری علت ومعلول های معنوی نیز در جهان داریم مثلا در قران می خوانیم که درجنگ بدر فرشته ها به یاری سپاه اسلام امدند یا در روایات داریم که الدعا یرد القضا ... ( دعا قضای الهی را رد می کند حتی اگر محکم شده باشد ) واینگونه می شود که گاهی انسان دراثر عمل خیری مثل صدقه دادن بلایی از وی رفع می شود اگر چه تمام عوامل مادی ان مهیا باشد. .پس تا اینجا مشخص شد که انسان در زندگی خود مجبور است که مختار باشد اما این اختیار به چه معنایی است ؟ به نظر می رسد اختیار بدین معنا است که انسان از بین nراهی که توسط خداوند متعال (قدر الهی ) در مقابلش قرار داده شده است با اختیار خود یکی از انها را اختیار کند ودرهرکدام از این راه ها که قدم گذارد درواقع در تحت قضا وقدر الهی است چون اصل اختیار به حکم خداوند است وهر کدام از ان راه ها هم به حکم خداوند است و خداوند نتیجه هر یک از ان راه ها را نیز می داند پس درنتیجه ان تمام افعال ما در تحت قضا وقدر الهی است یعنی خداوند متعال هم بر وجود ما وهم بر راههایی که جلوی پای ما است علمش کامل است حال برای روشن شدن موضوع بحث قضا وقدر واختیار را به گونه ای دیگر توضیح می دهیم شما بازیکن فوتبالی را فرض کنید که در زمین فوتبال درحال بازی است ایشان حق دارد که به یکی از nراهی که در مقابلش است برای بازی کردن عمل کند مثلا وی می تواند به چپ یا راست یا جلو یا عقب و... رود ولی اولا حتما باید در زمین فوتبال باشد وثانیا قواعد فوتبال را رعایت کند پس وی مجبور است که در زمین فوتبال بازی کند و حتما باید قواعد بازی را رعایت کنددر اینجا هم فرد مجبور است وهم مختار. حال اگر فرد در مسیری که مدافعی در ان نباشد و مستقیم تر است زود تر به نتیجه می رسد اما اگر توپ را به سمت اوت شوت بزند هرگز به نتیجه نمی رسدمگر اینکه به راه راست برگردد حال تمام ما می دانیم که اگر فرد به سمت اوت شوت بزند هیچ گاه توپش گل نمی شود به نظرم همین مقدار کافی است اگر باز سوالی بود درخدمت هستم .

اما اینکه ایا این علم خداوند بر اعمال انسان موجب جبر می شود یا نه ؟ باید بگویم به دو دلیل از نظر علمای اسلام این امر موجب جبر نیست 1- چون علم خداوندی علت اعمال ما نیست به عبارت دیگر علت اعمال ما خواست واراده خودمان استمثلا اگر معلمی از قبل بداند که کدام دانش آموز در امتحان نمره بدی می آورد ، در امتحان او تاثیری خواهد داشت یا نشان دهنده تعیین شده بودن نتیجه از قبل است ؟ مسلما خیر، زیرا نتایج ضعیف دانش آموز معلول علت های خاص خود مانند کاهلی و تنبلی است که اطلاع قبلی معلم ربطی به آن ها ندارد؛ به همین شکل علم خداوند به حوادث آینده هم نه ما را مجبور به حرکت به سمت همان اهداف می کند و نه بیانگر رقم خورده بودن همه چیز از قبل است . 2- برای خداوند متعال زمان مثل زمان برای ما اینده وحال وگذشته ندارد وهمه زمان ها حال است که البته بدلیل گستردگی این مبحث شما را ارجاع می دهم به مباحث متکلمان اسلامی در این خصوص
اما سوالی که اینجا باقی می ماند این است که چرا خداوند متعال با وجود این که می دانسته ما اشتباه می کنیم وبه جهنم می رویم ما راخلق کرد
اولا باید بگوییم که چون وجود انسان بر عدم وی برتری دارد ذات خدا اقتضا دارد که انسان را خلق کند و امکانات را برای پیشرفت و رسیدن به کمال را در اختیار وی قرار دهد وثانیا این امر نشان می دهد که علم خداوند علت اعمال ما نیست مثلا دولت که می داند که فلان مردم اهل درس خواندن نیستند اما باز وظیفه دارد که برای انها مدرسه ایجاد کند وشرایط مساوی برای انها بوجود اورد حتی اگر انها خود نخواهند درس بخوانند ودراخر کار مردود شوند
اما حال سوال دیگری است که خداوند متعال که کریم ورحیم است چرا جلوی اشتباهات بندگانش را نمی گیرد ؟ دراینجا باید گفت که اولا خداوند متعال برای هر کس وسایل هدایت را فراهم نموده است (عقل – وحی ونبی – وجدان و...)وازهرکس به اندازه وسایلی که در اختیارش است مطالبه می نماید .حتی خداوند متعال در مواردی مثل ارتداد نیز حکم های سنگینی را درنظر گرفته واز طرفی دستور داده تا وسایل جلوگیری از هدایت از بین بروند ( مثل حکومت های فاسد – مسائل شهوانی دراجتماع –از بین بردن زمینه های فساد اقتصادی مثل ربا و دزدی و... ودروغ وامثال ان ) واز طرفی دیگر مجازات وتنبیه (جهنم و...) وتشویق وپاداش( بهشت ) برای جلوگیری از این امور در نظر گرفته است یعنی در واقع جهنم ومجازات خدا هم درجهت رحمت ورحیمیت او است که انسان ها را به راه کمال برساند
حال با توجه به این مساله می بینیم که خداوند متعال نهایت اقدامات را برای جلوگیری از ضلالت انسان بکار برده و اگر به کسی هم کمتر داده ازاو کمتر توقع دارد
برادر عزیز درحد توانم پاسخی دادم که البته بدلیل پیچیدیگی این مساله نیازمند توضیحات بسیار زیادی است که دراین مقوله نمی گنجد شاید کامل نباشد اگر باز هم سوالی بود بفرمایید تا با هم بررسی کنیم تا به نتیجه ای برسیم انشاءالله
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد گل.محمد جان اول از همه تشکر میکنم از توضیحات مفید و کاملی که فرمورید. اندیشمندان و دانشمندان اسلامی هم همه مواردی رو که شما بیان کردید برای تفهیم مقوله جبر و اختیار بیان میکنند. به این موضوع اساسی باید با ذهنی عمیقتر بنگریم.در عرایض قبلی خودم، اعتقاد خودم رو به مختار بودن انسان بیان کردم و ادعا نکردم که علم خداوند باعث جبر انسانه میشه. و اگر قبول کنیم که علم خداوند علت اعمال ما نیست باز هم کمکی به حل بحث جبر و اختیار نمیکنه .اینکه برای خداوند زمان گذشته و حال و آینده معنی ندارد و همه زمان حال است، برای ما انسانها غیر قابل درکه ولی به اصل قضیه لطمه نمیزنه.در بحث جبر و اختیار صحبت از انسان است و زمان گذشته و حال و آینده، مستقیما مربوط به سرنوشت انسان میشه.در مورد مقوله جبر و اختیار ،همونطور که قبلا عرض کردم ،عمدا یا سهوا،دانسته یا نا دانسنه اون نکته و یا اشکال اصلی و اساسی مسئله همیشه پنهان میشه.شما می فرمائید:ا- دعا قضای الهی رو رد میکنه حتی اگر اون قضا محکم شده باشه، ولی به این نکته توجه ندارید که همین رد قضا بوسیله دعا (هم) جزء قضای الهی هست.2-شما مثال معلم و دانش آموز را ذکر کردید اما این نکته را فراموش کردید که اولا دانش آموز مخلوق معلم نیست.دوما دانش آموز با اجبار معلم به مدرسه نیامده ،بلکه به میل خودش آمده.سوما فارغ التحصیل شدن دانش آموز از مدرسه و آینده او بعدا ربطی به معلم نخواهد داشت.و .........(باید توجه داشته باشیم در بحث جبر و اختیار موضوع فراتر از این نوع مثالهاست و به سر نوشت ابدی انسان مربوط میشه).3-فرمودید:وجود انسان بر عدم وجود او برتری دارد.آیا این اصل رو مستقیما خود خداوند فرمودند یا اینکه استنباط دانشمندان دینییه.حتی بعضی از اندیشمندان دینی پا را فراتر نهادند و بر این با ورند که اگر خداوند انسان را خلق نمیکرد نوعی اجحاف در مورد انسان صورت میگرفت !! آیا این باور نوعی تعیین تکلیف کردن برای خداوند نیست؟ (پناه بر خدا ). 4- بیان نمودید که خلقت انسان اقتضای ذات خداوندی است و بعضی از متکلمان اسلامی نور بخشی خورشید رو در این مورد مثال میزنند.غافل از اینکه نور بخشی از جانب خورشید اختیاری نیست.و این اقتضای خداوند به خلقت انسان مفهوم دیگر همون خلقت اجباری انسان رو بیان میکنه و حرف تازه ای نیست.بله خداوند متعال نهایت اقدامات رو برای جلو گیری از ضلالت انسان بکار برده ولی (باز هم میدانسته) چه کسانی از این اقدامات استفاده خوب خواهند کرد و چه کسانی بهره ای نخواهند برد.یعنی باز بر می گردیم به همان مسئله غیر قابل حل اولیه.
باسلام خدمت همه دوستان. امیدوارم بحث در مورد موضوع جبر و اختیار موجب انحراف افکار شما نشه. چون مباحث مربوط به جبر و اختیار و موارد مشابه مربوط به فلسفه خلقت انسان هست و مربوط به اثبات وجود خداوند نیست. وجود خداوند با دلایل کافی و مستدل از طرف دین مبین اسلام اثبات شده است.امیدوارم دوستان عزیز این دو موضوع را با هم مخلوط نکنند. در مورد موضوع جبر و اختیار ما با قدرت فکر محدودمون این مسئله رو تجزیه تحلیل میکنیم و به احتمال زیاد واقعیت امر فراتر از این گفتگوها باشه. مثالی براتون بزنم.فرضیه نسبیت عام و نسبیت خاص آلبرت انیشتین هنوز هم برای بسیاری از افراد حتی بعضی از دانشمندان بصورت عینی قابل فهم و درک نیست.ولی این دلیلی برای انکار وجود این دانشمند بزرگ و غلط بودن فرضیاتش نمیتونه باشه. باتشکر
دوست عزیز سلام من در سایت های اسلامی هرچه گشتم پاسخی که درخور سوال شما باشد نیافتم لذا جواب های بنده تنها برداشت های شخصی بنده از این مبحث است و ممکن است نظر اسلام نباشد یا در مواردی با ان اختلاف داشته باشد انشاء الله بعدا بتواند پاسخ علمای اسلام را نیز برایتان بفرستم
جناب رامین
در ضمن من با اجازه شما ابتدا مطالب شما را بیان و در ذیل ان مطالب خودم را نیز بیان می کنم انشاء الله که مقبول افتد
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد گل.محمد جان اول از همه تشکر میکنم از توضیحات مفید و کاملی که فرمورید. اندیشمندان و دانشمندان اسلامی هم همه مواردی رو که شما بیان کردید برای تفهیم مقوله جبر و اختیار بیان میکنند. به این موضوع اساسی باید با ذهنی عمیقتر بنگریم.در عرایض قبلی خودم، اعتقاد خودم رو به مختار بودن انسان بیان کردم و ادعا نکردم که علم خداوند باعث جبر انسانه میشه.

محمد
• تا این جا خدا را شکر که با هم همعقیده هستیم

جناب رامین
و اگر قبول کنیم که علم خداوند علت اعمال ما نیست باز هم کمکی به حل بحث جبر و اختیار نمیکنه

محمد
• " چرا "

جناب رامین
.اینکه برای خداوند زمان گذشته و حال و آینده معنی ندارد و همه زمان حال است، به اصل قضیه لطمه نمیزنه.در بحث جبر و اختیار صحبت از انسان است و زمان گذشته و حال و آینده، مستقیما مربوط به سرنوشت انسان میشه.در مورد مقوله جبر و اختیار ،همونطور که قبلا عرض کردم ،عمدا یا سهوا،دانسته یا نا دانسنه اون نکته و یا اشکال اصلی و اساسی مسئله همیشه پنهان میشه.شما می فرمائید:ا- دعا قضای الهی رو رد میکنه حتی اگر اون قضا محکم شده باشه، ولی به این نکته توجه ندارید که همین رد قضا بوسیله دعا (هم) جزء قضای الهی هست
محمد
* برادر بزرگوار انگار شما اصلا متن بنده را نخوانده اید چون من اساسا همین مطلب را بیان کردم اگر می شود یکباردیگر با دقت بخوانید "

جناب رامین
.2-شما مثال معلم و دانش آموز را ذکر کردید اما این نکته را فراموش کردید که اولا دانش آموز مخلوق معلم نیست.دوما دانش آموز با اجبار معلم به مدرسه نیامده ،بلکه به میل خودش آمده.سوما فارغ التحصیل شدن دانش آموز از مدرسه و آینده او بعدا ربطی به معلم نخواهد داشت.و .........(باید توجه داشته باشیم در بحث جبر و اختیار موضوع فراتر از این نوع مثالهاست و به سر نوشت ابدی انسان مربوط میشه)

محمد
* برادر بزرگوار من درمثال جای مناقشه نیست این طبیعی است که این مثال ها درمقام تلطیف وتقریب ذهن بیان می شود وانطباق کامل با موضوع خدا ندارد
* از طرفی اگر ما جایی را فرض کنیم که پدر ی که سرنوشت پسرش برایش مهم است یا دولت به زور پسری را به مدرسه می فرستد با اینکه می دانند او اهل درس خواندن نیست وتمام شرایط را برای درس خواندن او فراهم کنند ولی فرد بازهم درس نخواند و مردود شود و دراثر ان نتواند شغل مناسبی را انتخاب کند و در اثر بیکاری معتاد شود ایا می توان این علم به درس نخواندن پسر توسط پدر را علت درس نخواندن پسردانست ویا او را از تحصیل منع کرد .خیر چون این امر عقاب پیش از موعد است
* نگاه کن برادر من اساسا بدلیل اینکه انسان مختار است ممکن است در طول زندگی اش حتی یک کار کوچکی انجام دهد که در اخرتش و سرنوشت ابدی اش و یا این دنیایش موثر باشد پس خداوند اصلا کسی را نباید خلق می کرد چون بالاخره همه مردم بجز 14 معصوم اشتباهاتی دارند که سرنوشتشان را در دنیا واخرت تغییر می دهد

جناب رامین
.3-فرمودید:وجود انسان بر عدم وجود او برتری دارد.آیا این اصل رو مستقیما خود خداوند فرمودند یا اینکه استنباط دانشمندان دینییه.

محمد
• در خصوص این مورد باید گفت که عقل تایید می کند که وجود بر عدم وجود برتری دارد یعنی هستی بر نیستی رجحان دارد واین مساله نه نیازی به نقل مستقیم الهی دارد نه استنباط علمای دین . شما از هر دانشمندی درعالم این سوال را بپرسی این نتیجه را برای شما بیان می کند .یعنی به این دلیل نیستی موجود می شود که خود طالب ان است ومیل به کمال دارد چون نیستی نقصان وهستی کمال هست . شما می توانید این را در طبیعت هم مشاهده کنید .

جناب رامین
حتی بعضی از اندیشمندان دینی پا را فراتر نهادند و بر این با ورند که اگر خداوند انسان را خلق نمیکرد نوعی اجحاف در مورد انسان صورت میگرفت !! آیا این باور نوعی تعیین تکلیف کردن برای خداوند نیست؟ (پناه بر خدا ).
محمد
• بله با توجه به این مطالبی که در بالا گفتیم چون این ظرفیت بالقوه در شی هست لازمه صفات ذات خدا این است که شرایط فعلیت ان ظرفیت را بوجود اورد .حال شما سوال می کنید که ایا این نوعی تعیین تکلیف برای خدا نیست . نه چرا چون وقتی که خدا می فرماید من مثلا رحمان رحیم هستم 2 نکته مشخص می شود ا- اولا رحمانیت ورحیمیت خدا مثل رحیمیت انسان ها نیست که گاهی رحمان وگاهی غیر رحمان باشند یعنی ذات خدا هست به عبارت دیگر اگر شما بگوید رحمان یا قهار یا کریم چنین گفت یعنی الله چنین گفت حال خدایی که ذاتا رحیم است اگر اقدامی درجهت رحمانیت ورحیمیت باشد وانجام ندهد مخالف ذات خود عمل نموده است واین تعیین تکلیف ما برای خدا نیست بلکه لازمه ذات خداوند متعال است یعنی اقدامی را که مخالف عدالت یا رحمانیت و... خود باشد انجام نمی دهد . دوست عزیز من چون این مساله خیلی سنگین است خیلی سعی کردم تا ان را به زبان ساده بیان کنم اگر مشکلی بود بیان کنید تا با هم مباحثه کنیم
جناب رامین
4- بیان نمودید که خلقت انسان اقتضای ذات خداوندی است و بعضی از متکلمان اسلامی نور بخشی خورشید رو در این مورد مثال میزنند.غافل از اینکه نور بخشی از جانب خورشید اختیاری نیست.و این اقتضای خداوند به خلقت انسان مفهوم دیگر همون خلقت اجباری انسان رو بیان میکنه و حرف تازه ای نیست. بله خداوند متعال نهایت اقدامات رو برای جلو گیری از ضلالت انسان بکار برده ولی (باز هم میدانسته) چه کسانی از این اقدامات استفاده خوب خواهند کرد و چه کسانی بهره ای نخواهند برد.یعنی باز بر می گردیم به همان مسئله غیر قابل حل اولیه.
محمد
• برادر من این مباحث را از خودم نقل می کنم و ممکن است دیدگاه اسلام نباشد ولی برای خودم مستند است
اولا نگاه کن برادر من این خلق حاصل میل ما به ایجاد است و فقط خدااین ظرفیت بالقوه را به ظرفیت بالفعل تبدیل نموده است پس این به درخواست خود ما است
ثانیا ما در قران داریم سوره احزاب که می فرماید "‌
ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود (۷۲)
ویا در ایه الست 171 سوره اعراف بیان می فرماید
به خاطر بیاور زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم ، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم ؟! گفتند آرى ، گواهى مى دهیم (چرا چنین کرد؟) براى اینکه در روز رستاخیز نگوئید ما از این غافل بودیم (و از پیمان فطرى توحید و خداشناسى بى خبر)**.
حال با توجه به این دو ایه متوجه می شویم که اولا این انسان است که خود این مسئولیت واختیار را با وجود شرایط ان قبول کرده(ایه 72 سوره احزاب ) و ثانیا خدا شرایط را برای انها گفته و فرموده ایا من خدای شما نیستم همه گفتند چرا وفرموده حال که اینجا دارید اقرار می کنید اگر اشتباه کنید به جهنم می روید ودراخرت هی نگویید که که ما را مجازات نکن چون ما نمی دانستیم پس دوست عزیز به نظر من خلقت ما به میل ذاتی ما برای ایجاد می باشد و گرفتن مسئولیت واختیار نیز به درخواست خودمان بوده(ایه 72 سوره احزاب ) و خدا هم تمام شرایط ان را برای ما بیان نموده است (ایه 171 سوره اعراف )و حتی در این دنیا هم تمام شرایط هدایت را مهیا نموده پس در واقع ما به درخواست خودمان اینجاییم تا به درجه کمال برسیم حال اگر به قول وپیمان خودمان عمل نکنیم دیگر تقصیر خدا نیست اگرچه خدا می داند که ما چکار می کنیم (حتی فرشته ها وشیطان نیز ما را کامل می شناختند ) چون به درخواست خودمان با علم کافی به شرایط امده ایم وخدا هم گفته ایا من خدای شما نیستم همه گفته اند بلی و بعد خدا گفته که بعدا نگید که به شما نگفتم ها می اندازمتون تو جهنم ها حواستون را جمع کنید وانها هم گفتند باشد

برادر بزرگوار همانطور که مطرح نمودید این یکی از پیچیده ترین مباحث اسلامی است و نداشتن فعلی جواب دلیل بر نبودن جواب نیست بالاخصوص که سایر مکاتب بشری والهی نیز با این سوالات مواجه می باشند بنده تا انجا که توانستم مستند اوردم هرچند ممکن است اشتباه باشد اما گفتگوی علمی است که نقطه ازدیاد فهم است .
با سلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.محمد جان خیلی ممنونم که وقت خودتون رو برای پاسخگوئی به سئولات این حقیر اختصاص میدهید.دوست عزیز درسته که در مثال مناقشه نیست ولی در آوردن مثال باید همه جوانب امر رو در نظر گرفت.اگه پدری یا سیستمی دانسته و به زور کسی رو که میدونه هیچوقت درس نخواهد خواند و فقط برای رفع تکلیف از دوش خودش به مدرسه بفرسته،عقل و منطق حکم میکنه که کار بیهوده ای انجام داده.در این نوع بحث ها انسانهائی که میخواهند اعمال خداوند را مطلقا درست جلوه بدند،یک نکته اساسی و کلیدی را فراموش میکنند. نکته ای که بارها و بارها خودشون روی آن تاکید دارند و اون نکته اینه که تمامی موجودات و از جمله انسان هیچ چیزی از خودش نداره و هرچه هست از کوچکترین قسمت وجودی مثل اتم ،سلول ،کروموزوم،ژن ...تا تمامی احساسات و تمایلات انسان مانند عشق ،ترس ،میل به زندگی ،میل به جاودانگی ،ظرفیت بالقوه ، به فعلیت رسیدن ظرفیتها و....... همه و همه از جانب خداوند اعطاء شده است و هیچ موجود و مخلوقی از خودش چیزی نداره.خلقت بر اساس میل ذاتی ما صورت نگرفته(چون ما همه از عدم و نیستی به هستی تبدیل شدیم)و این میل ذاتی در وجود ما بعد از خلقت بعدا از جانب خداوند عطا گردیده است.اگر اهداف و برنامه های خداوند بر اساس میل ذاتی انسانها منطبق شده باشه،خود من شخصا خواسته ها و تقاضاهای دیگری غیر از اینی که هست می داشتم.بیان نمودید که خداوند قبلا از ما عهد و پیمان گرفته است.آیا این عهد و پیمان قبل از هست شدن ما بوده یا بعد از هست شدن ما بود؟اگر قبل از هست شدن ما بوده که بی معنیه. اگر بعد از هست شدن از انسانها عهد و پیمان گرفته باشد،اولا دیگر کاری از دست ما ساخته نبود و ثانیا چرا هیچ یک از انسانها آن را بخاطر نمی آورند.اگر بعد از مرگ ودر روز محشر آن را بخاطر بیاوریم که دیگر ارزشی نخواهد داشت ودر زندگی اخروی ما بی تاثیر خواهد بود.و نکته اساسی تر اینکه اگر ما به فرموده قرآن آن عهد و پیمان را قبول کردیم،این قبولی باز هم به اذن و اراده خداوند می باشد. با سپاس از شما برادر بزرگوار
سلام ورحمه الله
"توجه """برادر بزرگوار این مطالب صرفا برداشت های شخصی اینجانب از اسلام است و ممکن است نظر اسلام نباشد یا با ان اختلافاتی داشته باشد """"
جناب رامین
با سلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.محمد جان خیلی ممنونم که وقت خودتون رو برای پاسخگوئی به سئولات این حقیر اختصاص میدهید.دوست عزیز درسته که در مثال مناقشه نیست ولی در آوردن مثال باید همه جوانب امر رو در نظر گرفت.اگه پدری یا سیستمی دانسته و به زور کسی رو که میدونه هیچوقت درس نخواهد خواند و فقط برای رفع تکلیف از دوش خودش به مدرسه بفرسته،عقل و منطق حکم میکنه که کار بیهوده ای انجام داده.

محمد

برادر بزرگوار ابتدائا باید بگویم که گاهی اوقات مثال تنها یکی از جهات تشبیه را در نظر می گیرد مثلا وقتی که بنده می گویم فلانی مثل شیر است نه اینکه همه اوصاف وظواهر او مانند شیر است بلکه تنها درجهت شجاعت مانند شیر است و اگر بخواهیم همه اوصاف وظاهر وباطن شبیه هم باشد که دیگر مثال لازم نیست بلکه خود ان هست دیگر.
جناب رامین
در این نوع بحث ها انسانهائی که میخواهند اعمال خداوند را مطلقا درست جلوه بدند،یک نکته اساسی و کلیدی را فراموش میکنند. نکته ای که بارها و بارها خودشون روی آن تاکید دارند و اون نکته اینه که تمامی موجودات و از جمله انسان هیچ چیزی از خودش نداره و هرچه هست از کوچکترین قسمت وجودی مثل اتم ،سلول ،کروموزوم،ژن ...تا تمامی احساسات و تمایلات انسان مانند عشق ،ترس ،میل به زندگی ،میل به جاودانگی ،ظرفیت بالقوه ، به فعلیت رسیدن ظرفیتها و....... همه و همه از جانب خداوند اعطاء شده است و هیچ موجود و مخلوقی از خودش چیزی نداره.
محمد
اینکه همه چیز از خداست و بقیه هیچ چیز از خود ندارند کاملا حرف درستی است اما اینکه ما این نکته را فراموش کرده ایم یا خود را به فراموشی زده ایم این نادرست است . این جملات کلام قران است و ما باید ان را قبول داشته باشیم چون اصل قران را بادلیل قبول کرده ایم

جناب رامین
خلقت بر اساس میل ذاتی ما صورت نگرفته(چون ما همه از عدم و نیستی به هستی تبدیل شدیم)و این میل ذاتی در وجود ما بعد از خلقت بعدا از جانب خداوند عطا گردیده است.اگر اهداف و برنامه های خداوند بر اساس میل ذاتی انسانها منطبق شده باشه،خود من شخصا خواسته ها و تقاضاهای دیگری غیر از اینی که هست می داشتم.

محمد
اینکه ما از عدم ونیستی درست شده ایم این اگرچه در لفظ درست است اما به این معنا نیست که هیچ چیز نبوده وبعد انسان ناگهان درست شده است نه برادر من . بنا بر فرموده خدا انسان از گل خشکیده درست شده و بعد از روح در او دمیده شده یعنی از عدم به معنای نیستی کامل نیست . حال چرا مثلا جنیان را از خاک نیافرید یا حیوانات را از خاک نیافرید . برادر من چون این خاک ظرفیت بالقوه ای داشت که خداوند ان ظرفیت را به حد کمال می افریند حال اگر در مواردی نقصی هست مربوط به فیض الهی نسبت به ما نیست بلکه مربوط به ظرفی است که ما می توانیم توسط ان فیض را دریافت کنیم .این میلی که بنده خدمتتان عرض کردم به این معنا نیست که خدا از ما سوال کرده که شما چه وی‍ژگی می خواهید تا به شما بدهم بلکه کلا جهان درحال تکمیل است یعنی ظرفیت خاک اگر به کمال برسد به همین شکل انسان تبدیل می شود یعنی میل ذاتی خاک بوده که به سمت کامل شدن بوده ودر جهت ان حرکت کرده وخداوند با توجه به این میل وظرفیت های ان انسان را بوجود اورده است

جناب رامین
بیان نمودید که خداوند قبلا از ما عهد و پیمان گرفته است.آیا این عهد و پیمان قبل از هست شدن ما بوده یا بعد از هست شدن ما بود؟ اگر قبل از هست شدن ما بوده که بی معنیه. اگر بعد از هست شدن از انسانها عهد و پیمان گرفته باشد،اولا دیگر کاری از دست ما ساخته نبود و ثانیا چرا هیچ یک از انسانها آن را بخاطر نمی آورند.اگر بعد از مرگ ودر روز محشر آن را بخاطر بیاوریم که دیگر ارزشی نخواهد داشت ودر زندگی اخروی ما بی تاثیر خواهد بود.و نکته اساسی تر اینکه اگر ما به فرموده قرآن آن عهد و پیمان را قبول کردیم،این قبولی باز هم به اذن و اراده خداوند می باشد. با سپاس از شما برادر بزرگوار

محمد
برادر بزرگوار با توجه به ایه می گوید ما از پشت وصلب فرزندان ادم ... یعنی ادمی وجود داشته اما طبق ایه 72 سوره احزاب بیان می دارد ما امانتی را به کوه و... عرضه داشتیم ولی انها ترسیدند ولی ادم قبول کرد
به نظر می رسد اینجا مطلبی را بتوان گفت بعد ازخلق ادم ، این ادم خود مسئولیت را با وجود اگاهی از خطرات و ویژگی های ان پذیرفته است چون وقتی به کوه عرضه می شود کوه می ترسد وکنار می کشد یعنی می داند چه مسئولیت خطیری است .

اما اینکه چرا هیچ یک از انسان ها ان را به یاد نمی اورند باید گفت که اولا کیفیت این عهد وپیمان و ج‍زئیات ان معلوم نیست چون مربوط به عالم ماده نیست که قابل فهم باشد اما مساله ای که مفسران گفته اند بحث فطرت انسانی است که اگر نگاه کنید می بینید که همیشه مردم دنیا به سمت پرستش چیزی در حرکت بوده اند یعنی در عقیده خود خدایی داشته اند حال پیامبران امده اند تا مساله یاد اوری ونشان دادن راه توحید را مشخص کنند و اگر اینگونه نبود مطمئن باشید اینهمه مرید وپیرو پیدا نمی کردند
نکته خیلی جالبی که به ذهن می رسد در متن ایه بیان می دارد که " اشهدهم على انفسهم " انها را گواه بر خودشان ساختیم " وبعد خداوند متعال می فرماید ‌" الست بربکم " آیا من پروردگار شما نیستم " یعنی خود انسان را به خودش نشان دادیم وبعد بلافاصله از او سوال کردیم که من پروردگار شما نیستم " یعنی از شناخت انسان به وجود خدا پی بردن یعنی همان فطرت انسانی که خود قبول کرده است

درخصوص اینکه این قبولی باز هم به اذن و اراده خدا بوده است .باید بگویم که اذن واراده خدا بر اصل اختیار انسان قرار گرفته بود همانطور که کوه و... دراین مورد با اختیار خود از قبول ان سرباز زدند. از طرفی اگر به زور خدا بود اخر ایه نمی گفت " کان ظلوما جهولا "

برای روشن تر شدن این مبحث اگر به این ادرس بروی ممنون می شوم http://tahoor.com/fa/Article/View/27319 ) تفسیر شهید مطهری بر ایه " انا عرضنا الامانه.."
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.دوست عزیز منظور من از فراموش کردن نکته اساسی و کلیدی، در خصوص مبحث جبر و اختیار می باشد.به این معنی که از یک طرف خداوند را خالق تمامی ابعاد وجودی انسان بدانیم و از طرف دیگر فقط به این خاطر اینکه که خداوند انسان را مختار خلق کرده است (که البته به فرموده دانشمندان اسلامی این اختیار هم کامل نیست و در طول اراده و اختیار خداوند قرار دارد)تمام تقصیر ها را متوجه انسان نمائیم.فکر میکنم بعد از این، بحث و تبادل افکارمان بی نتیجه خواهد بود و من بعد فقط به دور یک داره خواهیم چرخید و عاقبت به نقطه شروع خواهیم رسید.با تشکر از شما برادر عزیز که در مدت این چند روز قبول زحمت نموده و در گفتگو با بنده شرکت نمودید.
سلام ورحمه الله
بنده از بحث با شما خوشحال شدم اگرچه اگر بحث را ادامه می دادیم شاید به نکات جالبتری برمی خوردیم انشاءالله که در زندگی موفق و حقیقت جو باشید.
اما برادر من این اختیار انسان کامل است اما شرایط تحمیلی از درون وبیرون این اختیار را محدود می کند مثلا شما هنگامی که خوابتان می اید باید بخوابید و با اختیار خود تنها میتوانید مثلا 2 روز بیشتر بیدار بمانید یعنی اختیارتان توسط امری درونی (اجبار معنوی درونی ) محدود شده یا توسط اجبار بیرونی مثلا اضطرار مثلا شما درحال گرسنگی مفرط دیگر عقلتان کار نمی کند یا توسط عامل خارجی انسانی مثلا دولت شما را زندانی می کند اما اصل اختیارتان کامل است و در نتیجه مورد بازخواست واقع می شوید مکگر درمواردی که مجبور یا مکره بوده اید .
باسلام خدمت دوست عزیزم.برادر بزرگوار با اینکه عرض کرده بودم این بحث بی پایان خواهد بود ولی چند جمله ای هم مینویسم.همانطور که خودتان بیان فرمودید شرایط درونی و بیرونی اختیار ما را محدود میکند.ولی باید دانست و متوجه بود که مسبب این عوامل (شرایط درو نی و بیرونی) هم خود خداوند می باشد. در مورد مثالی که زدید ،یعنی خداوند این مکانیزم را در وجود ما به ودیعه گذاشته که ما نیاز به خواب داشته باشیم.و همینطور درست کار نکردن عقل در حال گرسنگی مفرط و کلا همه و همه. به عبارت دیگر هر عاملی که در زندگی ما نقش دارد درونی یا بیرونی در دیدگاه ریز و کلان توسط خداوند برنامه ریزی شده و اداره میشود. ولی این سیستم طوری طراحی شده است که در حالت طبیعی، ما خودمان را مختار فرض میکنیم.
سلام ورحمه الله
برادر بزرگوار درست است که خدا این عوامل را ایجاد نموده است و اختیار انسان رامحدود می کند اما در قبال انها از فرد مسئولیت نخواسته است وفرد هیج گونه تکلیفی ندارد اسلام در حدیث " رفع قلم " در 9 مورد تکلیف را از انسان برداشته است که ازان جمله می توان به -1- خواب - اکراه -اجبار و... نام برد یعنی در این موارد که لازمه عالم مادی است اگر عملی از انسان سر بزند نه مجازات دنیوی دارد نه اخروی مگر استثنائات که قابل بحث است
باسلام خدمت دوست عزیزم.محمد جان یک جمع بندی کلی عرض می کنم و دیگه این بحث رو بیشتر از این ادامه نمیدم. از نظر فلسفه اسلامی در مورد جبر و اختیار انسان ادعائی شده است که پیوند دادن دو طرف قضیه غیر ممکنه.از یک طرف (خداوند):1- خداوند خالق انسان است و بر تمامی ابعاد وجودی انسان مادی یا معنوی نقش مستقیم و غیر قابل انکاری دارد.2-خداوند دارای علم مطلق می باشد که این علم شامل سرنوشت انسان هم میشود.از طرف دیگر1(انسان)1- انسان به اجبار خلق شده است 2 و تمام ابعاد وجودی او از جانب خداوند می باشد-انسان موجودی مختار خلق شده است ولی این اختیار مطلق نیست و در محدوده اختیار خداوند و قضا و قدر الهی است 3-تمام اعمال و رفتار انسان در طول زندگی، سر نوشتی تعیین شده یا در نظر عده ای سرنوشتی (دانسته شده) از جانب خداوند می باشد. 4-این نظام یا مکانیسم خلقت، عاقبت منجر به عذاب (ابدی) عده کثیری از انسانها خواهد شد.خوب نظر شما اینه که این نظام نظامی عادلانه و کاملا درست و منطقی می باشد که هیچ نقصی نمی توان در آن پیدا کرد.ولی عده ای اعم از ملحد یا دیندار بر آن خرده میگیرند.چون آن را منطبق با عقل و منطق بشری نمی دانند و این افعال از طرف هیچ انسان خردمندی جایز نمی شمارند.
به امید موفقیت شما برادر بزرگوارم

(مطالب بالا نیاز به اصلاح داشت)باسلام خدمت دوست عزیزم.محمد جان یک جمع بندی کلی عرض می کنم و دیگه این بحث رو بیشتر از این ادامه نمیدم. از نظر فلسفه اسلامی در مورد جبر و اختیار انسان ادعائی شده است که پیوند دادن دو طرف قضیه غیر ممکنه.از یک طرف (خداوند):1- خداوند خالق انسان است و بر تمامی ابعاد وجودی انسان مادی یا معنوی نقش مستقیم و غیر قابل انکاری دارد.2-خداوند دارای علم مطلق می باشد که این علم شامل سرنوشت انسان هم میشود.از طرف دیگر (انسان)1- انسان به اجبار خلق شده است و تمام ابعاد وجودی او از جانب خداوند می باشد2-انسان موجودی مختار خلق شده است ولی این اختیار مطلق نیست و در محدوده اختیار خداوند و قضا و قدر الهی است 3-تمام اعمال و رفتار انسان در طول زندگی، سر نوشتی تعیین شده یا در نظر عده ای سرنوشتی (دانسته شده) از جانب خداوند می باشد. 4-این نظام یا مکانیسم خلقت، عاقبت منجر به عذاب (ابدی) عده کثیری از انسانها خواهد شد.خوب نظر شما اینه که این نظام نظامی عادلانه و کاملا درست و منطقی می باشد که هیچ نقصی نمی توان در آن پیدا کرد.ولی عده ای اعم از ملحد یا دیندار بر آن خرده میگیرند.چون آن را منطبق با عقل و منطق بشری نمی دانند و مانند این نوع اصول یا افعال یا برنامه ها در فلسفه زندگی روز مره انسانها، از طرف هیچ انسان خردمندی جایز شمرده نمیشود و جایگاهی ندارد.
به امید موفقیت شما برادر بزرگوارم

سلام خدمت دوست عزیزم
تا اینجا بر من تکلیف شرعی بود که استدلالاتم را بیان کنم و اگر شما ایرادی بر استدلالات بنده از نظر منطقی وارد می دانید بیان کنید( بنده هرچه دلیل اوردم منطقی بوده و تا بحال دلیلی نقلی یا روایی خدمتتان عرض نکردم مگر در خصوص بیان نظر دین در ان رابطه ) وگرنه اینکه مرغ شما یک پا دارد( البته صرفا جهت مزاح) دیگر بر بنده تکلیف شرعی نیست تا ادامه بحث دهم .
البته اگرچه جوابی برای استدلالات بنده نیاوردید و صرفا مطالب مورد قبول خود را بیان نمودید(‌بعد از این همه بحث ) اما باز هم نمی توانید کتمان کنید که انچیزی که شما به عنوان نتیجه بیان می کنید یعنی انسان تنها یک موجود مکلف مجبور است وخدا اورا خلق کرده تا او را عذاب ابدی کند یک نتیجه نامعقول است که بناءعقلا بر ان تعلق نمی گیرد ( انکس که شما نامیده ای خدا حتی در وجود شیطان هم نمی توانیم بیابیم ) واز طرفی اصلا فرض کنیم نظر اسلام همین باشد که شما می گویید اما شما هنوز یک موضع صریح در خصوص بحث جبر واختیار بشر به عنوان نظر خود اتخاذ نکرده اید واین نشانه ای است که شما بزرگوار هنوز به نتیجه خاصی نرسیده اید چون با توجه به مطالب بالا از نظر شما نظر اسلام ظالمانه است وبا عقل جور در نمی اید یعنی خدا انسانی را مجبور خلق کند وبعد بیاید برای هدایتش پیامبر بفرستد و بعد او را مجازات کند . لطفا نظر خود را از جبر واختیار انسان بیان کنید نه انتقادتان از نظر اسلام را اگر هم نخواستید دیگر در بحث شرکت کنید انشاء الله که در زندگی خود موفق باشید البته به نظر شما این امر جبری است ولی چون من معتقد به اختیار هستم این دعا را در حق شما می کنم .خداحافظ دوست عزیز
باسلام خدمت آقا محمد گلم.محمد جان دوباره ازشما تشکر میکنم که بنده را قابل می دونید و با من گفتگو می کنید.دوست عزیز، من که از خودم چیزی نگفتم .من فقط نظرات و واقعیت هایی را که وجود دارد و خود دین مبین اسلام بیان نموده است را خدمتتون عرض کردم.مگر اسلام به مطلق بودن قدرت خدا ،به علم بی پایان خدا،خلقلت تمامی اجزای جهان،تسلط بر همه عالم هستی، به خلقت اجباری انسان،به ابدی بودن عذاب برای بسیاری از انسانها و..... را بیان نفرموده؟ من فقط داده های دین اسلام را با موضوع مربوط به خلقت انسان و مسئله جبر و اختیار تجزیه و تحلیل کردم و به جوابی منطقی نرسیدم.من که قبلا نظر خودم را بیان کرده بودم. عرض کردم انسان موجودی مختار است .ولی این اختیار در سیطره و حیطه اراده و اختیارات خداوند و همینطور در حیطه علم و آگاهی خداوند از سرنوشت ما قرار دارد.(عین نظر اسلام).شما فرمودید علم خداوند علت اعمال ما نیست.من هم این اصل رو تا مرحله ای قبول می کنم.ولی در مرحله بعدی اگر عمیقتر به موضوع بیندیشیم،با در نظر گرفتم خلقت اجباری ما از جانب خداوند و با توجه به اینکه این خلقت اجباری رابطه ای مستقیمی با زندگی اخروی ما دارد،علت و ارتباط تنگا تنگ علم خداوند را با نتیجه اعمالمان در می یابیم.از طرفی ما نمیتونیم اصل یا رفتاری را برای یک نفر یا یک مورد روا بدونیم ولی برای مورد دیگر نا روا بدونیم.(این مطلب در مورد مثال ساده ای هست که در باره پدری که باعث تولد چند فرزند معلول شده است می باشد.و هنوز جواب سوالم را ندادید).در این مثال درسته که علم پدر علت اعمال فرزندانش نیست ولی از پدر صلب مسولیت نمیکنه و یقینا پدر مسوله.همه این اصل رو تائید میکنند.حتما متوجه منظورم هستید. به امید موفقیت شما برادر گرامی
سلام و رحمت الله برادر بزرگوار
اما شما می فرمایید که بنده تنها نظرات اسلام را درخصوص این موارد بیان کردم اما اینکه شما یکسری از مطالب را اگرچه درست در کنار هم بیاورید و از انها یک نتیجه گیری کنید این درست نیست برای روشن تر شدن موضوع مثالی خدمتتان عرض می کنم شما حتما در شب های بارانی رعد وبرق را دیده اید حالا من می خواهم استدلال شما را نشان دهم
ایا در اسمان برق وجود دارد مسلما بله ایا رعد بعد از برق به گوش ما می رسد مسلما بله ایا هرجا که برقی باشد حتما رعدی هم هست بله . پس می توانیم بگوییم که علت رعد همان برق است . اما اینجا اشتباه می شود چرا که علت رعد برق نیست بلکه علت رعد وبرق مثلا برخورد دو ابر باردار است . استدلال شما هم به همین نحو است اگرچه یک سری از مطالب را از اسلام بیان می کنید اما اینها برای نتیجه گیری شما کافی نیستند وباید همه مطالب را بیان نمایید نه فقط یکسری از مطالب را .
اما برای پایان بحث من ادله خود را از سایت ایت الله سبحانی بیان می کنم اگر ایرادی منطقی بر انها بود لطفا بیان نمایید .
برادر بزرگوارعلم خدا کاملاً واقعیت را بیان می کند و سر سوزنى هم خطا به آن راه ندارد ولى باید دید، متعلق علم خدا چیست؟ و خداوند چگونه از ازل به افعال انسان علم دارد، آنگاه از آن، یکى از دو نتیجه «جبر» یا «اختیار» را گرفت.
1. اولا خدا از ازل مى داند که هر فعلى از فاعل خود( مثلا انسان الف) با خصوصیات ویژه ان فرد و متناسب با آن سر مى زند ، مثلاً خدا مى داند که آتش به صورت بالاجبار مى سوزاند و قلب انسان و دستگاه گوارش او، به صورت یک امر اجبارى حرکت نموده و افعال خاص خود را جلوه گر مى سازد حال اگردر این فاعل هاى طبیعى صدور افعال و آثار انها ، در واقعیت خارجى این گونه نباشد یعنى صدور آنها از مبادى خود بر اساس اختیار استوار باشد، اینجاست که علم خدا نارسا بوده و واقع نما نخواهد بود.
2. ثانیا از طرفی خدا از ازل مى داند که فاعل هاى مختارو آزاد، کارهاى خود را آزادانه و بر اساس انتخاب و اختیار انجام مى دهند، مثلاً موحدان و ملحدان به پرستش و الحاد خود، بر اساس اختیار جامه عمل مى پوشند، و اگر این دو فعل در واقعیت خارجى به صورت دیگر باشد یعنى بدون اراده و اختیار تحقق پذیرد، در این صورت است که علم ازلى واقع نمایى خود را از دست داده و به اصطلاح علم خدا به جهل مبدل مى گردد.
یعنی همان طورى که خدا از اصل صدور افعال فاعل هاى طبیعى (مثل اتش) و غیر طبیعى (مثل انسان) از ازل آگاه هست، از خصوصیت آن فاعل ها و مبادى آن افعال نیز آگاه مى باشد، بنابراین خدا از ازل مى داند که آتش فاعل بالاضطرار است و فعل خود را بدون آگاهى و شعور تا چه رسد اختیار وانتخاب، انجام مى دهد همچنانکه مى داند که انسان آگاهانه و آزادانه به بخشى از کارهاى خود تحقق مى بخشد، این از یک طرف، و از طرف دیگر چون علم خدا واقع نما است و کوچکترین تخلف و خطایى به آن راه ندارد مقتضاى این واقع نمایى این است که آتش در فعل خود مضطر، و انسان در کارهاى خود مختار و آزاد باشد و یک چنین علم پیشین درباره انسان نه نتها مایه جبر نیست، بلکه به اختیار و آزادى او تحکیم مى بخشد.
حال نظر سه نفر از علمای دین در این خصوص
1. «صدرالمتألهین» پس از طرح این شبهه چنین پاسخ مى دهد: «علم و آگاهى خدا هر چند در سلسله اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد ولى مقتضاى علم الهى این است که فعل انسان با قدرت و اختیار او انجام پذیرد، زیرا قدرت و اختیار او نیز در سلسله اسباب و علل آن فعل قرار گرفته است».
2. حکیم سبزوارى در این باره چنین مى گوید: «خدا نه تنها از صدور فعل از انسان آگاه است، بلکه از مبادى و مقدمات دور و نزدیک آن نیز آگاه مى باشد و یکى از مقدمات و اسباب فعل، توانایى و انتخاب انسان است، تا آنجا که مى گوید:«اختیار براى انسان یک امر ضرورى و حتمى است و اگر صدور افعال او به مرز ضرورت و لزوم مى رسد این ضرورت از قدرت و اختیار وى نشأت گرفته و هرگز با اختیار او منافات ندارد».
3. استاد بزرگوار علاّمه طباطباییرحمه اللّه در رد این شبهه چنین گفته است:
«خدا از هر پدیده اى با خصوصیات و ویژگیهایى که دارد، آگاه است او از افعال اختیارى انسان با همین ویژگى (اختیارى بودن) از ازل آگاه است و در این صورت ممکن نیست افعال اختیارى انسان به صورت غیر اختیارى انجام شود»(زیرا لازمه آن انقلاب در علم خدا بوده و علم او واقع نما نخواهد بود).(3)
هرگاه بگوییم اراده خدا بر تحقق فعلى از افعال انسان بدون هیچ قید و شرطى(اختیار و آزادى) تعلق گرفته است در این صورت اصل گستردگى اراده خدا مایه جبر خواهد بود، ولى اگر بگوییم متعلق اراده او بسان تعلق علم و خلقت او بر افعال بشر است و آن این که او خواسته است هر فعلى از فاعل آن با خصوصیات وویژگى هایى که در فاعل موجود است، صادر شود، در این صورت چنین اصلى نه تنها مایه جبر نیست، بلکه پشتوانه اختیار است زیرا اوخواسته است که حرارت از آتش، و رطوبت از آب، بدون اختیار صادر شود، ولى او درباره انسان خواسته که افعال اختیارى او با کمال حریت و آزادى از او صادر شود، بنابراین هرگاه فعل انسان به صورت جبر از او سر زند در این صورت است که مراد خدا از اراده او تخلف مى پذیرد، و محال لازم مى آید

اما برادر بزرگوار در خصوص سوالتان درخصوص مسئولیت پدر بعد از بیان نظرتان درخصوص مطالب بالا و متناسب با جوابتان مطالبی را خدمتتان عرض می کنم انشاء الله
انشاءالله که مقبول افتد با تشکر دوست و دوستدار شما محمد
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.محمد جان اول از همه متاسفم از اینکه در مورد من به این نتیجه گیری رسیده اید.من که در ابتدای بحث ها اذعان کردم که در مورد مبحث جبر و اختیار عقل انسان محدوده و شاید واقیعیت امر فراتر از تصورات و استدلالات ما باشه.اما در مورد این بحث بی پایان باید عرض کنم مطالبی که اخیرا از قول دانشمندان دینی ذکر نمودید ،بیشتر مربوط به انسانهائی میشه که معتقد به جبری بودن انسان هستند.در آغاز بحث خدمتتون عرض کردم که بنده معتقد به مختار بودن انسان هستم.نمی دونم کجای عرایض بنده ناقصه که هنوز متوجه منظورم نشدید.دوست عزیز من هم مثل شما معتقدم که علم خداوند واقعیت را بیان میکند و سر سوزنی هم خطا نمیکند.در مورد فرمایشات آیت الله سبحانی،بند ا و 2 با هم در تضاد هستند.به این دلیل که در بند یک بیان میکنند که اگر افعال پدیده ای(انسان ) بصورت اختیاری باشد،علم خداوند نا رسا بوده و واقع نما نخواهد بود!ودر بند دوم میفرمایند اگر افعال انسان بدون اراده و اختیار تحقق یابد، علم خدا واقع نمائی خود را از دست داده و به اصطلاح علم خدا به جهل تبدیل می گردد! (نمی دونم شاید من متوجه نشدم و اشتباه برداشت کرده باشم.که اگه اینطور باشه حتما باید منو توجیه کنید)و در آخر نتیجه میگیرند که علم خداوند مایه جبر نیست.خوب عقیده من هم که همینه.من در مطالبن هیچوت ادعا نکردم که علم خداوند مایه جبر انسانه.یک اشکال کلی به فرمایشات آیت الله سبحانی وارده و اون هم اینه که علم خداوند مطلقه . چه افعال انسان اختیاری باشه یا جبری. فرمایشات صدر المتالهین مطلب تازه ای نداره.فرمایشات حکیم سبزواری در مورد ضروری و حتمی بودن اختیار برای انسان هم که مطلب تازه ای نیست . فرمایشات علامه طباطبائی هم به مختار بودن انسان دلالت دارد.خوب من قبلا هم چند بار عرض کردم که من هم معتقد به مختار بودن انسان هستم. عزیز من اصل بحث ما که این نبود.من سئولم رو دو باره تکرار میکنم .اگه جواب تازه ای دارید بفرمائید و اگر نه که بحث رو تموم کنیم.مطلب اول :نتیجه بحث ما این شد که شما فرمودید که علم خداوند علت اعمال ما نیست.بنده فرمایشات شما رو تا مرحله ای قبول کردم ولی به اعتقاد من چون خلقت انسان اجباریه و این زندگی دنیوی و اختیاری انسان نهایتا و خواهی نخواهی منجر به مجازات ابدی عده کثیری از انسانها خواهد بود،پس به رابطه تنگاتنگ علم خداوندی با نتیجه سرنوشتمان پی می بریم و نمیتونیم راحت از کنارش رد بشیم .مطلب دوم(که تا حدودی مربوط به مطلب اول می شود):چرا ما باید از وقوع فعلی ثابت و مشابه ، برای دو فاعل دو دیدگاه کاملا متفاوت داشته باشیم.در زندگی روز مره افعال مشابه به جبر و اختیار اگر از سوی انسانی رخ بدهد با نکوهش و تقبیح دیگر انسانها مواجه خواهد شد.(در مورد مثالی که قبلا عرض کردم)ولی وقوع همین فعل از جانب خداوند با توجیه وحتی تائید انسانهای معتقد به خداوند همراه خواهد بود. چرا؟ با تشکر از شما برادر عزیزم
باسلام مجدد خدمت برادر بزرگوارم .محمد جان من انتظار پاسخ گوئی از جانب شما را ندارم . چون فکر میکنم فعلا جوابی برای این سوال وجود ندارد.اگر کمی دقت کنید خواهید دانست که نظرات و استدلالاتی که از طرف این چند دانشمند گرامی نقل شده، پاسخ به این سوال نیست.فقط بازی با کلمات و جملات و فقط توجیه می باشد.بنا براین صلاح نمیدانم که بیشتر از این اوقات ارزشمند خودتونو صرف این بحث کنید. با تشکر فراوان از شما برادر عزیز
سلام علیکم ورحمه الله
دوست عزیز من ابتدا نظرات شما را می اورم وبعد نظرات خودم را بیان می کنم انشاءالله
اقا رامین
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.محمد جان اول از همه متاسفم از اینکه در مورد من به این نتیجه گیری رسیده اید.من که در ابتدای بحث ها اذعان کردم که در مورد مبحث جبر و اختیار عقل انسان محدوده و شاید واقیعیت امر فراتر از تصورات و استدلالات ما باشه.
محمد
‌برادر بزرگوار شما بیان می فرمایید که به بحث مختار بودن انسان معتقد هستید می توانید دلیل اثبات این عقیده خود را بیان فرمایید
اقا رامین
اما در مورد این بحث بی پایان باید عرض کنم مطالبی که اخیرا از قول دانشمندان دینی ذکر نمودید ،بیشتر مربوط به انسانهائی میشه که معتقد به جبری بودن انسان هستند
محمد
می شود بفرمایید چرا؟
اقا رامین
.در آغاز بحث خدمتتون عرض کردم که بنده معتقد به مختار بودن انسان هستم.نمی دونم کجای عرایض بنده ناقصه که هنوز متوجه منظورم نشدید.
محمد
عیب از فرمایشات شما نیست حتما ذهن بنده توانایی درک مطالب را نداشته است.
اقا رامین
دوست عزیز من هم مثل شما معتقدم که علم خداوند واقعیت را بیان میکند و سر سوزنی هم خطا نمیکند.در مورد فرمایشات آیت الله سبحانی،بند ا و 2 با هم در تضاد هستند.به این دلیل که در بند یک بیان میکنند که اگر افعال پدیده ای(انسان ) بصورت اختیاری باشد،علم خداوند نا رسا بوده و واقع نما نخواهد بود!ودر بند دوم میفرمایند اگر افعال انسان بدون اراده و اختیار تحقق یابد، علم خدا واقع نمائی خود را از دست داده و به اصطلاح علم خدا به جهل تبدیل می گردد! (نمی دونم شاید من متوجه نشدم و اشتباه برداشت کرده باشم.که اگه اینطور باشه حتما باید منو توجیه کنید)
محمد
برادر بزرگوار اینجا کمی کم لطفی فرمودید البته شاید ناشی از تقصیر بنده در اوردن کلمه انسان در بند یک بوده که تنها در جهت تقریب ذهن بکار برده ام چون جمله ابتدای بند 1هم مربوط به بند یک بود وهم مربوط به بند دوم یعنی درحال بیان حکم کلی هر دو بند بوده است واینجانب در بند 1 از قول سایت ایت الله سبحانی اینگونه نقل کردم "‌"والا خدا از ازل مى داند که هر فعلى از فاعل خود( مثلا انسان الف) با خصوصیات ویژه ان فرد و متناسب با آن سر مى زند و در ادامه مثال اتش را برای شما زدیم که یک موجود مجبور است واینکه بیان می شود که اگر افعال پدیده ای منظوراز پدیده انسان نیست بلکه موجودات مجبور یعنی همان مورد اتش می باشند که در اینجا اگر به صورت اختیاری باشد علم خدا نارسا است اما در بند دوم مثال از موجود مختاریعنی انسان زده می شود که اینگونه بیان می شود که " اگر افعال انسان بدون اراده و اختیار تحقق یابد، علم خدا واقع نمائی خود را از دست داده و به اصطلاح علم خدا به جهل تبدیل می گردد"
پس اینها تناقض نداشته اند ودرخواست دارم یکبار دیگر ان را مطالعه فرمایید تا نظر بنده را تایید نمایید .
اقا رامین
و در آخر نتیجه میگیرند که علم خداوند مایه جبر نیست.خوب عقیده من هم که همینه.من در مطالبم هیچوت ادعا نکردم که علم خداوند مایه جبر انسانه.یک اشکال کلی به فرمایشات آیت الله سبحانی وارده و اون هم اینه که علم خداوند مطلقه . چه افعال انسان اختیاری باشه یا جبری.
محمد
برادر بزرگوار به نظر می رسد شما خوب متن را مطالعه نفرمودید
علمای اسلام هم می گویندعلم خداوند مطلق است اما ایشان می گویند که خداوند هم به عمل شما علم کامل دارد وهم به خصوصیات عمل شما که یکی از این خصوصیات اختیار شما است یعنی خداوند متعال می داند که شمای انسان مثلا فردا با اختیار خودتان به مشهد می روید حال اگر شما به اختیار خودتان به مشهد نروید اینجا نقض علم خدا شده است
یک مثال دیگر اتش بالاجبار خاصیت سوزانندگی دارد حال خدا علم دارد بر اینکه مثلا روز قیامت این اتش روشن می شود و از طرفی می داند که خاصیت اتش بالاجبار سوزانندگی است یعنی اگر اتش بالاختیار بخواهد بسوزانداینجا نقض علم الهی شده است
درهردوی این مثال ها علم خدا علاوه بر شی بر خصوصیات شی هم تعلق کامل ومطلق گرفته است واینگونه نیست که علم خدا تنها بر شی تعلق گیرد وخصوصیات ان را شامل نشود یعنی خصوصیت عمل انسان این است که با اختیار باشد وخداوند براین اختیار علم داردکه در نتیجه اصل اختیار بالاجبار برای انسان است اما عمل ناشی از اختیار بالاجبار نیست واین نکته بسیار ظریفی است که باید بدان توجه نمود.
اقا رامین
فرمایشات صدر المتالهین مطلب تازه ای نداره.فرمایشات حکیم سبزواری در مورد ضروری و حتمی بودن اختیار برای انسان هم که مطلب تازه ای نیست . فرمایشات علامه طباطبائی هم به مختار بودن انسان دلالت دارد.خوب من قبلا هم چند بار عرض کردم که من هم معتقد به مختار بودن انسان هستم. عزیز من اصل بحث ما که این نبود.من سئولم رو دو باره تکرار میکنم .اگه جواب تازه ای دارید بفرمائید و اگر نه که بحث رو تموم کنیم.مطلب اول :نتیجه بحث ما این شد که شما فرمودید که علم خداوند علت اعمال ما نیست.بنده فرمایشات شما رو تا مرحله ای قبول کردم ولی به اعتقاد من چون خلقت انسان اجباریه و این زندگی دنیوی و اختیاری انسان نهایتا و خواهی نخواهی منجر به مجازات ابدی عده کثیری از انسانها خواهد بود،پس به رابطه تنگاتنگ علم خداوندی با نتیجه سرنوشتمان پی می بریم و نمیتونیم راحت از کنارش رد بشیم
محمد
برادر بزرگوار شما هنوز به این پرسش ها پاسخ نداده اید چرا خلقت انسان اجباریه ؟ ایا بنده برای شما دلیل نیاوردم که تا شرایط بوجود امدن (یعنی ظرفیت بالقوه از سوی انسان ) نباشد انسان بوجود نمی اید واینکه خداوند متعال فیض خود را شامل انسان می کند واورا بوجود می اورد بخاطر لیاقت او برای رسیدن به این درجه است و حکایت از درخواست خود اوست که ناشی از حرکت از صفر به سمت عدد شدن یا حرکت به سوی تکامل است پس این ناشی از خواست ضمنی انسان برای خلق شدن است
از طرفی شما درخصوص دو ایه شریفه " انا عرضنا و الست بربکم " هیچ گونه پاسخی در نقض انها نیاوردید.
به نظر بنده وقتی که طرف مقابل یک استدلالی (حتی اگر اشتباه باشد) بیاورد مخاطب یا باید ان استدلال را قبول کند یا مستدل رد نماید واینکه بی اعتنا از کنار ان رد شود شاید بی احترامی به طرف مقابل باشد.به نظر بنده با توجه به این سه موردی که خدمتتان عرض کردم خلق انسان ناشی از خواست ضمنی خود انسان وپذیرش مسئولیت وتکلیف نیز با اراده واختیار خودش بوده است و از طرفی خدا انسان را به عواقب چنین شرایطی کاملا واقف نموده است.
اقا رامین
.مطلب دوم(که تا حدودی مربوط به مطلب اول می شود):چرا ما باید از وقوع فعلی ثابت و مشابه ، برای دو فاعل دو دیدگاه کاملا متفاوت داشته باشیم.در زندگی روز مره افعال مشابه به جبر و اختیار اگر از سوی انسانی رخ بدهد با نکوهش و تقبیح دیگر انسانها مواجه خواهد شد.(در مورد مثالی که قبلا عرض کردم)ولی وقوع همین فعل از جانب خداوند با توجیه وحتی تائید انسانهای معتقد به خداوند همراه خواهد بود. چرا؟ با تشکر از شما برادر عزیزم
محمد
برادر بزرگوار شما اساس بحث را بر مبنای خلقت اجباری بشر گذاشته اید درحالیکه در واقع اینگونه نیست در مثال بلا تشبیه اگر فرض کنیم که وجود خداوند مانند خورشیدی است که مدام درحال روشن کردن اطراف است حال اگر شما این ظرفیت را داشته باشید( مثلا اگر در زیر سقف خانه نباشید ) که نور خورشید را دریافت کنید نور خورشید به شما می خورد . نور فیض خدا مدام در حال تشعشع بر جهان است و هر چه که ظرفیت بالقوه استفاده از این فیض را داشته باشد از ان فیض می برد وظرفیت بالقوه وی تبدیل به ظرفیت بالفعل می شود واینجا عقل این عمل را تقبیح نمی کند چرا که عمل احسان است واین معنای رحمانیت خداست
اما عمل پدری که با علم به اینکه فعلش( مثلا اعتیادش ) منجر به ناقس شدن فرزندانش می شود با فعل الهی بسیار متفاوت است اولا ذات خداوند متعال بر این امر تعلق گرفته که صفر را به عدد یا نیستی را به هستی وعدم تکامل را به تکامل و بالقوه را به بالفعل تبدیل کند وهمه اینها درجهت کمال شی وناشی از درخواست شی برای دسترسی به کمال است که ذات خداوند به جهت رحمانیت نمی تواند این فیض را از او دریغ نماید که اقدامی است که عقلا انرا تایید می کنند اما عمل پدر اولا عملی اختیاری است ( یعنی پدر می تواند ترک اعتیاد کند تا فرزندانش بیمار نشوند ) وثانیا در جهت کمال شی نیست بلکه در جهت نابودی ان است یعنی در اینجا که پدر می داند که اگر بخواهد با وجود اعتیاد بچه دار شود بچه اش ناقس می شود اگر در طلب بچه برود درجهت نزول شی حرکت کرده است چون حرکت درجهت کمال شی زمانی است که با حالت ترک اعتیاد برود بچه دار شود وعقلای عالم نیز این عمل پدر را تقبیح می کنند و نقص را مستند به پدر می دانند .
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.برادر گرامی اختیار انسان امری بدیهی و مسلم است و نیازی به اثبات ندارد .چون همه انسانها آن را بدون واسطه حس میکنند.حال اگر این اختیار انسان در حیطه اختیارات و قضا و قدر الهی باشد.مسولیت انسانه را در قبال زندگی اخروی خود کمتر و بالعکس مسولیت خداوند را بیشتر خواهد کرد.مطالبی که از این چند دانشمند دینی نقل کردید بیشتر در پاسخ به انسانهائی می باشد که انسان را موجودی مجبور میدانند.در مورد مثال آتش ،اظهر الشمس است که گرمای آتش به اراده خداوند است ودر صورت اراده خداوند آتش حتی سرد هم میشود و آتش از خود اراده ای ندارد.در مورد اینکه اگر انسان افعالش بدون اختیار خود باشد و مستقیما از جانب خداوند باشد،در این صورت علم خداوند واقع گرائی خود را از دست می دهد و تبدیل به جهل میشود!!!نمیدانم این عالم دینی چطور این مطلب را استنباط کردند!! در نهایت نتیجه می گیرید که( خصوصیت عمل انسان این است که با اختیار باشدو خداوند بر این اختیار علم دارد که در نتیجه اصل اختیار بالاجبار انسان است اما عمل ناشی از اختیار بالاجبار نیست).اولا اصلا خودتون هم متوجه هستید دارید چه می فرمائید؟ثانیا در ابتدای سوالم من هم اصل را بر مختار بودن انسان و عالم بودن خداوند از اعمال انسان فرض نمودم.و هیچ نکته جدیدی در این فرمایش شما نمی بینم .امادر مورد اثبات خلقت اجباری انسان.به نظر شما خلقت اجباری نیست؟چرا امری به این روشنی را انکار میکنید؟دلیل شما بر اجباری نبودن خلقت انسان اینه که اگر خداوند ما را خلق نمیکرد،ظرفیت های ما ،استعدادهای ما و نیاز فطری ما به پرستش خداوند به فعلیت نمی رسید.و در حق انسان اجحاف میشد. و صفت بخشنده گی و فیاض بودن خداوند به منصه ظهور نمیرسید.خوب اولا این نیازها را این ظرفیت ها را این فطرت پرستش را و.... چه کسی به ما عطا نموده است؟ مگر انسان قبل از خلقت از خودش چیزی داشت که بعدا بر اثر عدم دستیابی به آنها در حقش اجحافی شده باشد؟ثانیا اگر خداوند میخواهد اراده نماید که این صفاتش به منصه ظهور برسد تقصیر آن عده از انسانهائی که خواهی نخواهی به عذاب ابدی خداوند دچار خواهند شد چیست؟شما در مورد اجباری نبودن خلقت انسان به دو آیه شریفه از قرآن اشاره نمودید:یکی اینکه از پشت و صلب فرزندان آدم ذریه آنها را گرفتیم و ...منظور از از این آیه چیست؟آیا خداوند از روح انسان پیمان گرفت؟آیا از ژنهای انسان پیمان گرفت ؟آیا از اسپرم های آدم پیمان گرفت ؟که هر کدام باز سولات دیگری را مطرح خواهد نمود.
در آیه 72 سوره احزاب میفرماید :امانت را بر زمین ،آسمانها و کوه ها عرضه کردیم
همه سر باز زدند بجز انسان(راستی او ستمگری نادان بود!!!!!!!) در باره اینکه چرا انسانی آن عهد و پیمان را بخاطر نمی آورد فرمودیدکه:(اولا کیفیت این عهدو یمان و جزئیات آن معلوم نیست چون مربوط به عالم ماده نیست که قابل فهم باشد!!!!)خوب عزیز من اگه کیفیت و جزئیات آن هنوز برای شما معلو م نیست چرا در پاسخ به سوالم به آن استدلال میکنید.آیا شما خودتون در زندگی روز مره عهد و پیمانی رو که کاملا به اون واقف نیستید و جزئیاتش رو نمیدونید قبول میکنید و به گردن می گیرید؟(می فرمائید مربوط به عالم ماده نیست)اگر مربوط به عالم ماده نیست پس چرا خداوند به آسمان و زمین و کوه که مادی هستند عرضه میکند؟آیا این عرضه کردن بعد از خلقت آسمان و زمین و کوه ها بوده یا قبل از خلقت اونها بوده؟ اگه قبل از خلقتشون بوده پس چرا با وجود عدم پذیرش ،آسمان و زمین و کوه ها را خلق کرد؟اگه بعد از آفرینششون بوده پس چرا به دلیل عدم پذیرش بار امانت از طرف خداوند از بین نرفتند؟پس چه قبول میکردند یا نمیکردند باید خلق میشدند.این یعنی خلقت اجباری.اما در مورد انسان. روزی که خداوند این عهد و پیمان را از انسانها گرفت،آیا به اون عده ای که خواهی نخواهی مستحق عذاب ابدی الهی می شدند ،نتیجه اعمالشون را در آخرت به آنها نشان داد؟کدام انسان عاقلی هست که عهد و پیمانی را قبول کند که به عاقبت شوم خودش ختم بشه؟درپایان در مورد مثالی که در مورد اون پدر زدم،دوست عزیز من کی گفتم که اعتیاد پدر منجر به تولد اطفال ناقص شده؟سوال را طور دیگری مطرح میکنم.فرض کنیم و باز هم فرض کنیم و برفرض محال پدری که بر همه دانشها احاطه داره و دارای کمالات مطلقه و هدفش هم به فعلیت رسوندن استعداهای فرزندانشه و................................دست به چنین کاری میزنه.آیا به نظر شما در اصل قضیه فرقی میکنه؟چرا متوجه نیستید. هرچقدر ما به کمالات این پدر بیشتر صحه بگذاریم نتیجه عکس خواهد شد وبر مسولیت پدر در قبال فرزند اضافه خواهد شد وبر بی تقصیر بودن فرزندان بیشتر باور خواهیم داشت.نمی دانم چرا در طول بحثی که با شما داشتم متاسفانه موارد و اصولی را که هر دو بر آن توافق داشتیم (مثل مختار بودن انسان ،علم مطلق خداوند)را برای پاسخ به سوال من چندین بار در مقابل خودم قرار دادید و به انها استناد کردید.بنده بیشتر از این بحث را ادامه نمیدم چون تکرار مکررات خواهد بود.و شما برادر عزیز را به خدای بزرگ می سپارم.
خدمت برادر بزرگوارم اقا رامین
شرمنده از اینکه چند روزی تاخیر در ارائه مطالب پیش امد انسان است وهزار گرفتاری
برادربزرگوار یک خواهشی از شما دارم وان این است که در جوابیه خود ابتدا نظرات بنده را بیاورید وبعد پاسخ خود را به متن بنده در ذیل ان بیان کنید تا بنده هم متوجه شوم که شما از کدام مطلب بنده قانع شده اید و هم متوجه شوم که کدام جواب شما برای کدام متن بنده است
اقا رامین
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.برادر گرامی اختیار انسان امری بدیهی و مسلم است و نیازی به اثبات ندارد .چون همه انسانها آن را بدون واسطه حس میکنند.
محمد
از اینکه شما قبول دارید خوشحالم ولی خیلی از انسان ها چه دینی وچه غیردینی معتقد به جبر می باشند
اقا رامین
حال اگر این اختیار انسان در حیطه اختیارات و قضا و قدر الهی باشد.مسولیت انسانه را در قبال زندگی اخروی خود کمتر و بالعکس مسولیت خداوند را بیشتر خواهد کرد.
محمد
طبق برداشت شما از این موارد بله ولی طبق برداشت اسلام اینگونه نیست .
اقا رامین
مطالبی که از این چند دانشمند دینی نقل کردید بیشتر در پاسخ به انسانهائی می باشد که انسان را موجودی مجبور میدانند.
محمد
منظورتان از کلمه " بیشتر " در اینجا چیست و اصلا چرا؟
اقا رامین
در مورد مثال آتش ،اظهر الشمس است که گرمای آتش به اراده خداوند است ودر صورت اراده خداوند آتش حتی سرد هم میشود و آتش از خود اراده ای ندارد.
محمد
چرا ؟ فرق اتش با انسان چیست ؟ یعنی چه می شود که انسان مختار و اتش مجبور است
اقا رامین
در مورد اینکه اگر انسان افعالش بدون اختیار خود باشد و مستقیما از جانب خداوند باشد،در این صورت علم خداوند واقع گرائی خود را از دست می دهد و تبدیل به جهل میشود!!!نمیدانم این عالم دینی چطور این مطلب را استنباط کردند!! در نهایت نتیجه می گیرید که( خصوصیت عمل انسان این است که با اختیار باشدو خداوند بر این اختیار علم دارد که در نتیجه اصل اختیار بالاجبار انسان است اما عمل ناشی از اختیار بالاجبار نیست).اولا اصلا خودتون هم متوجه هستید دارید چه می فرمائید؟ثانیا در ابتدای سوالم من هم اصل را بر مختار بودن انسان و عالم بودن خداوند از اعمال انسان فرض نمودم.و هیچ نکته جدیدی در این فرمایش شما نمی بینم .
محمد
برادر بزرگوار یک نکته مهمی است که شما از ان غافل شدید و ان این است که شما می فرمایید که انسان مختار است و خداوند بر اعمال انسان عالم است مثلا طبق عقیده شما انسان با اختیار خود کاری را انجام می دهد و از طرفی خداوند نیز از قبل بر این کار مثلا دزدی فرد اگاه است و نتیجه می گیرید که چون علم خدا مطلق است و انسان نمی تواند بر خلاف علم خدا عمل کند یا انسان مختار نیست یا علم خدا نعوذ بالله نباید کامل باشد . اما علمای اسلام یک چیز دیگربه ان اضافه می کنند و می گویند انسان مختار است و علم خدا هم مطلق است اما این اطلاق هم بر عمل تعلق می گیرد و هم بر خصوصیات ان عمل که یکی از این خصوصیات اختیار درانجام ان عمل است مثلا خدا می داند که شما در فلان روز وساعت ودقیقه و... و در فلان مکان وفلانهای دیگر با اختیار خود عملی را انجام می دهید واینجا فرق اتش با انسان مشخص می شود که در مورد اتش خدا می داند که اتش بالاجبار درهر حالتی می سوزاند مگر در مواردی به خواست خودش و انسان با اختیار خودش این کار را انجام می دهد یعنی اگر اتش با اختیار خودش بسوزاند نقض علم الهی است واگر انسان اعمالش بی اختیار خودش باشد ( جبرمحض نه جبر طبیعی ) نیز نقض علم الهی است و این نکته جدیدی است که شما از ان غفلت نموده اید برادر بزرگوارکه شما فقط علم خدا را در مورد فعل مطلق می دانید اما علمای اسلام معتقدند که علم الهی هم بر فعل وهم بر تمام خصوصیات فعل وفاعل و... تعلق می گیرد که یکی از این خصوصیات اختیار انسان است که اگر انسان فعلی را بدون اختیار محض انجام ندهد نقض علم الهی بر خصوصیات فاعل است .
اقا رامین
امادر مورد اثبات خلقت اجباری انسان.به نظر شما خلقت اجباری نیست؟چرا امری به این روشنی را انکار میکنید؟دلیل شما بر اجباری نبودن خلقت انسان اینه که اگر خداوند ما را خلق نمیکرد،ظرفیت های ما ،استعدادهای ما و نیاز فطری ما به پرستش خداوند به فعلیت نمی رسید.و در حق انسان اجحاف میشد. و صفت بخشنده گی و فیاض بودن خداوند به منصه ظهور نمیرسید.خوب اولا این نیازها را این ظرفیت ها را این فطرت پرستش را و.... چه کسی به ما عطا نموده است؟
محمد
اولا برادر بزرگوار بنده کی اینها را گفتم من گفتم که هر ماده ای بالذات حرکت به سوی کمال دارد ولازمه ذات الهی این است که به این حرکت کمک کند نه اینکه خدا نیاز به خلق ما داشته باشد نعوذ بالله . خداوند در مثل مانند خورشیدی است که درحال تابش نور است و هر موجودی با قابلیت بالقوه رشد از ان استفاده می کند یعنی این موجودات هستند که به خورشید نیاز دارند نه خورشید به انها واگرخورشیدی نباشد انها نیز هرگز نیستند واگر انها نباشند به خورشید هیچ گونه اسیبی نمی رسد .
اما درخصوص اینکه این ظرفیت ها را چه کسی به ما عطا کرد مسلما خداوند متعال است اما باید توجه داشته باشید که ازادی واختیار ومسئولیتی که سبب مجازات یا ... می شود طبق ایات شریفه به اختیارو انتخاب انسان بوده است
اقا رامین
مگر انسان قبل از خلقت از خودش چیزی داشت که بعدا بر اثر عدم دستیابی به آنها در حقش اجحافی شده باشد؟ثانیا اگر خداوند میخواهد اراده نماید که این صفاتش به منصه ظهور برسد تقصیر آن عده از انسانهائی که خواهی نخواهی به عذاب ابدی خداوند دچار خواهند شد چیست؟
محمد
انسان قبل از خلقت خود طبق نظر اسلام خاک بوده وظرفیت خاک این بوده که به انسان تبدیل شود اما در اینجا نباید اشتباه کرد درمثال قبلی اگر خورشید نور را پراکنده می کند نه به این جهت است که نیازبه موجودات دارد بلکه او فیض مطلق است ونورش به تمام جهان می تابد واین موجودات هستند که هرکس متناسب با ظرفیت خود از ان نور استفاده می کند واگر چیزی الان موجود نیست چون ظرفیت بالقوه ان را نداشته است.جواب اینکه حال چرا بعضی انسانها بواسطه اعمالشان عذاب ابدی می شونددر پاراگراف های بعدی ذکر می کنم
اقا رامین
شما در مورد اجباری نبودن خلقت انسان به دو آیه شریفه از قرآن اشاره نمودید:یکی اینکه از پشت و صلب فرزندان آدم ذریه آنها را گرفتیم و ...منظور از از این آیه چیست؟آیا خداوند از روح انسان پیمان گرفت؟آیا از ژنهای انسان پیمان گرفت ؟آیا از اسپرم های آدم پیمان گرفت ؟که هر کدام باز سولات دیگری را مطرح خواهد نمود.
محمد
برادر بزرگوار اینکه منظور از پشت وصلب چیست کمکی به بحث ما نمی کند انچیزی که به بحث ما کمک می کند اول اینکه درقران یک همچنین ایه ای وجود دارد که نظر اسلام است 2 – بالاخره از نظر اسلامی یک عهد وپیمانی از انسان گرفته شده است که سبب می شود که اگر فرد ان را نقض کرد جهنمی شود. حال اینکه کیفیت این عهد وپیمان چگونه است کمکی به حل بحث نمی کند .یعنی اساس بحث ما درخصوص نظر اسلام در مورد بحث ازادی و جبر و نوع خلقت انسان است که باید بر اساس ایات وروایات به ان اشاره شود یعنی بنده فرض را بر این گذاشته ام که در این مبحث شما قران را قبول دارید( اگرچه در واقع برخلاف ان باشد ) واز ان جهت برای شما از ایات قران مثال زدم
اقا رامین
در آیه 72 سوره احزاب میفرماید :امانت را بر زمین ،آسمانها و کوه ها عرضه کردیم
همه سر باز زدند بجز انسان(راستی او ستمگری نادان بود!!!!!!!) در باره اینکه چرا انسانی آن عهد و پیمان را بخاطر نمی آورد فرمودیدکه:(اولا کیفیت این عهدو یمان و جزئیات آن معلوم نیست چون مربوط به عالم ماده نیست که قابل فهم باشد!!!!)خوب عزیز من اگه کیفیت و جزئیات آن هنوز برای شما معلو م نیست چرا در پاسخ به سوالم به آن استدلال میکنید.آیا شما خودتون در زندگی روز مره عهد و پیمانی رو که کاملا به اون واقف نیستید و جزئیاتش رو نمیدونید قبول میکنید و به گردن می گیرید؟(می فرمائید مربوط به عالم ماده نیست)
محمد
برادر بزرگوار در اینکه چرا مطلبی را که به ان علم کامل ندارم قبول می کنم باید خدمتتان عرض کنم که بنده طبق استدلال وقتی که اصل دینم را با دلیل قوی قبول نموده ام که قران کلام موجودی عالم و اگاه به اسرار عالم است عقل حکم می کند اگر در جزئیات مطلبی را هم متوجه نشوم اصل ان را قبول کنم . اما دراینکه چرا این مطلب را برای دیگران که ممکن است به اصل قران اعتقادی نداشته باشند اورده ام باید بگویم که چون بحث ما در مورد اصل خلقت و اختیار انسان از منظر اسلام است بنده باید مطالب اسلامی را در این خصوص بیاورم وشما هم حق ندارید در اصل اینکه من قران را قبول ندارم ایجاد شبهه کنید چون از بنده نظر اسلام را خواسته اید و بنده طبق برداشت خودم این مطلب را از قران اورده ام و شما تنها این حق را دارید که این ایه را با ایات دیگر قران نقض کنید و بگویید نه این ایه طبق این دلیل نمی تواند دلیل تایید حرف شما باشد . ونظر اسلام نیست

اقا رامین
اگر مربوط به عالم ماده نیست پس چرا خداوند به آسمان و زمین و کوه که مادی هستند عرضه میکند؟آیا این عرضه کردن بعد از خلقت آسمان و زمین و کوه ها بوده یا قبل از خلقت اونها بوده؟ اگه قبل از خلقتشون بوده پس چرا با وجود عدم پذیرش ،آسمان و زمین و کوه ها را خلق کرد؟اگه بعد از آفرینششون بوده پس چرا به دلیل عدم پذیرش بار امانت از طرف خداوند از بین نرفتند؟پس چه قبول میکردند یا نمیکردند باید خلق میشدند.این یعنی خلقت اجباری.اما در مورد انسان. روزی که خداوند این عهد و پیمان را از انسانها گرفت،آیا به اون عده ای که خواهی نخواهی مستحق عذاب ابدی الهی می شدند ،نتیجه اعمالشون را در آخرت به آنها نشان داد؟کدام انسان عاقلی هست که عهد و پیمانی را قبول کند که به عاقبت شوم خودش ختم بشه؟درپایان در مورد مثالی که در مورد اون پدر زدم،دوست عزیز من کی گفتم که اعتیاد پدر منجر به تولد اطفال ناقص شده؟سوال را طور دیگری مطرح میکنم.فرض کنیم و باز هم فرض کنیم و برفرض محال پدری که بر همه دانشها احاطه داره و دارای کمالات مطلقه و هدفش هم به فعلیت رسوندن استعداهای فرزندانشه و................................دست به چنین کاری میزنه.آیا به نظر شما در اصل قضیه فرقی میکنه؟چرا متوجه نیستید. هرچقدر ما به کمالات این پدر بیشتر صحه بگذاریم نتیجه عکس خواهد شد وبر مسولیت پدر در قبال فرزند اضافه خواهد شد وبر بی تقصیر بودن فرزندان بیشتر باور خواهیم داشت.نمی دانم چرا در طول بحثی که با شما داشتم متاسفانه موارد و اصولی را که هر دو بر آن توافق داشتیم (مثل مختار بودن انسان ،علم مطلق خداوند)را برای پاسخ به سوال من چندین بار در مقابل خودم قرار دادید و به انها استناد کردید.بنده بیشتر از این بحث را ادامه نمیدم چون تکرار مکررات خواهد بود.و شما برادر عزیز را به خدای بزرگ می سپارم.
محمد
اما درخصوص اینکه چرا بنده گفتم که کیفیت این عهد وپیمان و جزئیات ان معلوم نیست چون مربوط به عالم ماده نیست ببین برادر من عرضه یک مساله بر موجودات مادی ممکن است مادی نباشد بلکه ممکن است از طریق وحی یا الهام یا در عالم دیگر به هر طریقی باشد و وحی اگرچه مربوط به عالم ماده نیست اما بر عالم ماده صادر می شودو این اصلا دربحث ما موضوعیت ندارد اما اینکه این امانت چیست که سبب مسئولیت می شود به نظر تنها چیزی که می تواند باشد این اختیار و اراده و عقل انسان است که سبب مسئولیت و در نتیجه عقاب و پاداش می شود اما اینکه ایا عرضه قبل یا بعد از خلقت کوه و... بوده است باید بگویم که انها امانت را قبول نکرده اند یعنی همان مسئولیت را نه کل خلقتش را یعنی انها خلقتشان با توجه به درخواست خود و عدم پذیرش مسئولیت نیز با درخواست خود است همانطور که پذیرش ان از سوی انسان نیز اختیاری است
اما در اینکه ایا خدا به انسان نتیجه اعمالشون را تذکر داده یا نه باید بگویم که بله خدا به انها تذکر داده یعنی در ایه " الست بربکم " خداوند متعال بعد از گرفتن پیمان بیان می کند که این پیمان را گرفتیم که انها بعدا نگویند که ما نمی دانستیم که نتیجه عمل چه می شود یا نگویند که... " ایا الان شما نمی دانید که مثلا اگر هروئین بکشید معتاد می شوید پس چرا اینهمه انسان عاقل می روند معتاد می شوند ؟ چون استفاده از هروئین در ابتدا لذت دارد و... ایا کسی می تواند ادعا کند که مجبوربالذات در استفاده از هروئین است ؟
اما درخصوص مثال پدر لطفا یکبار کامل با تمام استدلالاتتان بیان کنید ببینم که چه می گویید چون هردفعه شما تکه ای از ان را بیان می کنید.
باسلام خدمت دوست عزیزم آقا محمد.محمد جان گفتنی ها گفته شد .اگه بخوام توضیح بدم دوباره تکرار مکررات خواهد بود.در مورد مثال پدر که قبلا خدمتتون عرض کردم،تصورم این بود که شما در وهله اول منظور منو متوجه شدید.ولی چون اینطور نشد سعی کردم در مرحله بعدی کامل ترش کنم که شاید بهتر متوجه بشید و دیگه کامل تر از اون نمیشه.اگه بخواییم راست و حسینی به قضیه نگاه کنیم و با هم رو راست باشیم.در طول زندگی اکثر انسانها و حتی من و شما هم نمونه هایی از این قبیل اتفاقات بارها تکرار شده. و ما همیشه فاعل اصلی رو مقصر دونستیم.چون عقل و منطق اینو می گه.حالا شما اینو قبول ندارید حرفی دیگه است.یه بار عمیقا به این مثال فکر کنید شاید جوابتونو پیدا کنید. به امید موفقیت شما برادر عزیز.خداوند یارو نگهدار شما
با سلام دوستان عزیز چیزی که من متوجه شدم تا همین ۲۰ سال پیش مردم برای قران خیلی بیشتر از اینها احترام قائل بودند مثل امروز نبود هر ننه قمر روشنفکر غرب زده ای بیلد اونو تجزیه تحلیل کنه اینا همش کار سهیونیست هاست ای اقایان دولتی این سایت ها رو ببندید یاعلی
با درود
عباس، زیاد تند نرو و نقایص و نبود توانایی در همسازی اسلام و قران با زندگی انسان امروزه و به کمال و سعادت رسوندنش رو که طبق ادعای خودش جهان شمول هست و برای سعادت کل بشر در تمامی زمانه ها از سوی خداوند نازل شده و در گذشته کمتر و اکنون بیشتر توسط انسان مدرن پرسشگر که با بهره گیزی از دسترسی ازاد به اطلاعات و تعقل و تبادل اندیشه ها به چالش کشیده میشه رو به گردن صهیونیزم و دیگر عامل ها ننداز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی